Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

جنبش های ملی و شکل نوین دولت – ملت در ایران و جهان پیرامون یوسف عزیزی بنی طرف

این مقاله، در واقع بخش دوم سخنرانی ام در پالتاک "آذر تالک" است که با قدری افزایش و کاهش منتشر می شود. پیشتر، بخش اول این سخنرانی، زیر عنوان " نگاهی به حکومت های عرب، کرد، لر، ترک، گیلک وفارس از صفویه تا پهلوی" منتشر گردید.
مساله ملی از دوران مشروطیت و به ویژه پس از به قدرت رسیدن رضا خان نمود عینی یافت و ستم ملی علیه مردمان غیر فارس، رایج وشکل رسمی و غیر رسمی به خود گرفت. رضا خان در سوم اسفند 1299 با کودتای نظامی سرکار آمد. لذا همه  اقدامات رضا خان پهلوی، به ویژه اقدامات حقوقی اش در باره انحلال نظام چند مملکتی، باطل و غیر قانونی است و اساسا باید انقلاب 57 این ابطال را اعلام می کرد که نکرد.
 
دوران پهلوی یک عارضه تیره و تار در تاریخ ممالک محروسه امپراتوری های متعاقب حاکم بر ایران بوده است. فرهنگ و زبان ملیت های غیر فارس در این دوره سیاه، قربانی دیکتاتوری و شووینیسم عظمت طلبانه خاندان پهلوی شد.
ملیت ها، نه در دوران پهلوی و نه در دوره حاکمیت مستبدان مذهبی، از کوشش و تکاپو برای حقوق تاریخی خود باز نایستاده اند. اما مساله ملی از سال 2005 تاکنون دارای ویژگی های خاصی است و درواقع ما گواه یک مرحله نوین در مبارزات خلق های غیر فارس هستیم که به نوعی با نبرد آنان در دهه های گذشته فرق دارد.   
 
در دهه چهل میلادی یعنی در دوره محمد رضا شاه پهلوی، گواه برپایی ایالت خود مختار آزربایجان و جمهوری مهاباد بوده ایم. جنبش کرد در آن هنگام خواهان جمهوری مستقل – کردستان - از ایران بود و از این نظر با جنبش کرد در ترکیه، که در اوایل دهه هشتاد خواهان دولت مستقل کرد بود، مشابهت دارد. رژیم شاه هر دو جنبش ملی در آزربایجان و کردستان را قلع و قمع کرد و تفاوت هدف های این دو جنبش، تفاوتی در برخورد ارتش شاهنشاهی با آنها نداشت.
 
مساله حق تعیین سرنوشت و گسست و پیوست ملیت ها در شرق و غرب جهان
مساله ملی در شرق و غرب فرایندهای مختلفی را طی کرده است. حتی در شرق نیز شاهد حالت های گوناگونی هستیم. بی گمان پارامترهای متنوعی در خصوص مساله "حق تعیین سرنوشت" نقش بازی می کنند، اما حل مساله ملی در مجموع  با میزان توسعه و تکامل اقتصادی و سیاسی و پیشرفت دموکراسی در پیوند است. جدایی نروژ از سوئد وسلواکی از چک، یا موضوع حق تعیین سرنوشت ملت کبک در کانادا و ملت اسکات در بریتانیا و ملل باسک و کاتالان در اسپانیا در بستری از مسالمت صورت گرفته است. در آلمان که یک کشور فدرال است، هشت هزار "فریز" هم اکنون از حقوق کامل ملی برخوردارند. این امر یکصد واندی سال پس از شکل گیری امپراتوری پروس انجام می گیرد. 
 
اما در سریلانکا، جنبش مسلحانه واستقلال طلبانه ببرهای تامیل که برای جدایی تامیل ها از سینهالی ها فعالیت می کرد در سال 2009 کاملا قلع و قمع شد و معلوم نیست کی کمر راست خواهد کرد. هم اکنون هشت جنبش مسلحانه استقلال طلب در هند وجود دارد و بزرگترین دموکراسی جهان اجازه نمی دهد در ایالت کشمیر هند همه پرسی برای تعیین سرنوشت صورت گیرد. گرچه این امر بر خلاف قطعنامه های سازمان ملل متحد است که بارها پس از استقلال هند خواستار انجام گرفتن چنین رفراندومی بوده.
نمونه های موفق استقلال طلبی در جهان غیر غربی طی سه دهه گذشته، تیمور شرقی، جنوب سودان، یوگسلاوی وشوروی سابق بوده است. یکی از دلایل استقلال تیمور شرقی آن است که مردمی مسیحی دارد و با اکثریت مسلمان اندونزی تفاوت. ضمنا این کشور اهمیت ژئو استراتژیک ندارد و اساسا غرب پشتیبان استقلال تیمور شرقی بود.طی پنجاه سال نبرد حدود دو ملیون تن در جنگ های داخلی سودان کشته شدند و سرانجام با فشار غرب، "جنوب سودان" پس از یک سال زندگی در سیستم فدرال، مستقل شد. در یوگسلاوی، هنوز همه ما قتل عام مسلمانان، کروات ها واهالی کوزوو را به خاطر داریم. در اینجا هم مساله با دخالت غرب به سود استقلال کشورهایی که نزدیک به پنجاه سال سابقه فدرالیسم در یوگسلاوی داشتند فیصله یافت. اتحاد جماهیر شوروی اساسا از چندین جمهوری تشکیل می شد که البته در زیر مهمیز شووینیسم روس به سر می بردند. این جمهوری ها با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مستقل شدند اما جمهوری فدرال روسیه هم اکنون اجازه تفکیک بیشتر را نمی دهد و همگان با آن چه در چچن می گذرد آشنا هستند. والبته غرب هم با جنبش اسلام گرای افراطی و استقلال طلبانه چچن میانه خوبی ندارد بلکه با  آن مخالف است.
 
استقلال طلبی و فدرال خواهی در جامعه  ایران
به نظر می رسد جنبش های استقلال طلبانه در میان ملیت های ایران - که هم اکنون صفوف خودرا محکم تر می کنند - با موانع فراوانی رو به رو خواهد شد. از نظر منطقه ای هیچ یک از کشورهای منطقه خواهان تکه تکه شدن  ایران نیستند. ترکیه، عراق، عربستان سعودی، پاکستان، هند و حتی چین و روسیه مخالف این امراند. کشورهای قدرتمند غرب نیز به دلایل هم پیمانی با این کشورها – ترکیه و عراق و سعودی وپاکستان– و نیز به دلیل پیامدهای ناشی از جنگ داخلی در ایران با ایده استقلال خواهی ملت های درون ایران مخالف اند. آنها نمی خواهند این منطقه ژئو استراتژیک و منطقه خلیج -  که چهل درصد نفت جهان از آنجا صادر می شود – تا دهه ها دچار بی ثباتی و جنگ داخلی شود.
 
حرف های اینجا و آن جای فلان سناتور آمریکایی یا بهمان شخصیت غربی در باره استقلال طلبی این یا آن ملت درون ایران بیشتر برای اعمال فشار بر ایران است تا سیاست های خودرا در باره مساله هسته ای تغییر دهد. تاکتیک های برخی رسانه های خلیجی در طرح مسایل ملت عرب در ایران نیز در این زمینه قابل بررسی است، یعنی فشار بررژیم نا فرمان و دخالت جوی ایران که تقریبا همه کشورهای عربی را تهدید می کند.
 
بیهوده نیست که احزاب عمده کرد در کردستان ایران خواهان برپایی نظام فدراتیو در ایران اند یا حزب "پ ک ک" به رهبری  عبدالله اوجلان و دیگر احزاب قانونی کرد در ترکیه با دولت آن کشور برای دستیابی به "خود مختاری دموکراتیک" مذاکره می کنند. فراموش نکنیم که حزب دموکرات کردستان ایران به رهبری قاضی محمد در 1946 با هدف استقلال از ایران، "جمهوری مهاباد" را برپا کرد. و "پ ک ک"یا حزب کارگران کردستان حتی پسوند ترکیه را هم دنبال اسم خود نداشت. نیز رهبران کرد عراق زیر بار همه پرسی از خلق کرد که چند  سال پیش در حاشیه انتخابات پارلمانی عراق صورت گرفت نرفتند. مردم کرد تا نود و پنج در صد به سود استقلال کردستان عراق رای دادند. بنا براین دوستان استقلال طلب توجه کنند که این حق آنان است  که این گونه  بیاندیشند اما در این منطقه حساس حتی  اگر همه لایه ها و طبقات خلق های ستمدیده کرد، عرب، آزربایجانی، بلوچ و ترکمن به سود استقلال رای دهند، این کار شدنی نیست یا با موانع فراوانی رو به رو خواه شد. یعنی در واقع استقلال طلبان باید به دیگر پارامترهای داخلی، منطقه ای و بین المللی نیز توجه کنند.
به نظر می رسد اغلب نیروهای محافظه کار، ناسیونالیست و ناسیونال اسلامیست در جامعه فارس زبان نه تنها با استقلال خواهان بلکه با فدرالیست ها هم مخالف اند و ممکن است در برخورد با حقوق تاریخی ملیت های غیر فارس کار را به جای باریک بکشانند. 
 گزینه تفکیک کاملا منتفی نیست اما فرآیندی است که تحقق آن نیاز به پیش شرط هایی دارد که به دشواری در این منطقه تحقق خواهد یافت.  
 
در سه حالت ممکن است ایران پاره پاره شود: جنگ جهانی یا اشغال ایران یا جنگ داخلی.
سایه تفکیک همیشه بر سر ایران خواهد بود چون یک جامعه چند ملیتی باز مانده از یک امپراتوری تاریخی است اما اکنون یک خطر فوری نیست وناسیونالیست ها و پان ایرانیست ها وناسیونال اسلامیست ها از آن به عنوان یک مترسک استفاده می کنند  تا از استقرار دموکراسی حقیقی جلوگیری کنند و صفوف خود و مردم طرفدار خود را در برابر حقوق خلق های غیر فارس یکپارچه سازند. خسرو سیف دبیر کل حزب ملت ایران تازگی ها گفته که برای ما استقلال از آزادی و دموکراسی مهمتر است. این همان حرف و عمل رژیم جمهوری اسلامی است. یا کسی که سال هاست در آمریکا زندگی می کند و با دنیای آزاد و دموکراسی در تماس روزانه است ولقب پرطمطراق استاد دانشگاه را هم یدک می کشد در گفتگو با تلویزیون "گوناز تی وی" می گوید: ایرانی ها، عرب ها را اگر خواهان جدایی خوزستان باشند خواهند خورد. این – البته – دیدگاه بسیاری از گروه های راست و ناسیونالیست در ایران وخارج ایران است.
 
شکل نوین دولت – ملت در خاورمیانه و جهان عرب   
در دوران پست کولونیال شاهد زایش و پیدایش شکل نوین دولت – ملت در خاورمیانه و جهان عرب بودیم (که تسامحا به آن خاورمیانه بزرگ هم می گویند). در این دوران ما مرحله استقلال را پشت سر گذاشته ایم یا داریم پشت سر می گذرانیم. در اینجا مشکل فقط استبداد نیست بلکه نابرابری ملی و توزیع نا عادلانه قدرت و ثروت در جامعه چند ملیتی ایران است. لذا برای تحقق این برابری نسبی باید ساختار و شکل وشمایل دولت – ملت در ایران تغییر کند. آن نظم که از اوایل تا اواسط قرن بیستم در منطقه ما شکل گرفته و نظام های "کلنگی" را پدید آورده، هم اکنون یا به هم خورده یا با تکان های شدید ی رو به رو است. در عراق، پس از 1200 سال "اقلیت" حاکم به  زیر کشیده شد واکثریت به قدرت رسید. در سوریه نیز هم اکنون شاهد چنین فرایندی هستیم. در بحرین و ایران نیز این فرآیند مشهود است. در واقع پایان کار بشار اسد در سوریه نه تنها پایان کار رژیم ایران را تسریع می بخشد بلکه به استقرار دولت – ملت جدید کمک خواهد کرد. ویژگی عمده دولت – ملت جدید همانا دموکراسی، عدم تمرکز، شناسایی تنوع و تعدد اتنیکی و مذهبی است.
تنها راه گریز از تفکیک جامعه کنونی ایران، برقراری دموکراسی کامل و حقیقی است. یعنی قانون اساسی، حق تعیین سرنوشت ملیت های ایران را به رسمیت بشناسد. اگر قانون اساسی آینده ایران بر مبنای منشور ملل متحد باشد این منشور در فصل ١، اصل ١، بند ٢ از ‪"حق تعیین سرنوشت «مردمان» یا خلق ها (peoples) به عنوان مبنای توسعه روابط دوستانه در میان "ملت ها‪" سخن میگوید.
 
از دیدگاه من، دموکراسی، فدرالیسم و عدم تمرکز آهنین در تهران، چند مزیت دارد: 1) مانع باز تولید استبداد علیه همه ایرانیان می شود 2) گراسش های استقلال طلبانه را کاهش خواهد داد و3) جلوی گرایش های شبه امپریالیستی و دخالت جویانه در امور ملت های همسایه را می گیرد، امری که هم در رژیم شاه و هم در رژیم ج ا ا انجام می شود. 
 یاد آوری سخنان مهدی بازرگان در اواسط دهه چهل شمسی در دادگاه شاه (ما شاید آخرین  گروهی باشیم که معتقد به فعالیت سیاسی هستیم) بازگوی حالت کنونی ما معتقدان به راه حل مساله ملی در چارچوب ایران است. یعنی می توان گفت: ما شاید آخرین گروه ها و اشخاصی باشیم که معتقد به حل مساله ملیت ها در چارچوب ایران ایم.
پیشنهاد من این است که ما 5 سال در ایران نظام فدرال داشته باشیم و سپس با همه پرسی، نظر ملیت ها را بپرسیم که چه می خواهند: ادامه فدرالیسم یا استقلال. این یعنی حق تعیین سرنوشت که قبلا گفتم در منشور ملل متحد ذکر شده است.

بخش: 

انتشار از: 

iranglobal

میزگرد مجازی آلن ایر سخنگوی فارسی زبان وزارت امورخارجه آمریکا با روزنامه نگاران ایرانی


 
 

Pakistan remains a threat to UK’s national security

Murtaza Ali Shah Thursday, March 28, 2013
From Print Edition

LONDON: Terror threat emanating from Pakistan remains a danger to Britain’s national security, the head of Britain’s counter-terrorism strategy says.

In an exclusive interview with Jang Group of Newspapers, Charles Farr, director general of the Office of Security and Counter-Terrorism, said that the threat from Pakistan mainly comes from the tribal areas along the Afghan border. He said that although Al-Qaida is weakened and depleted in numbers and capability but it continues to operate from this region and still has the capability to conduct terrorist attacks in the UK and other countries.

Farr said that Britain was getting cooperation from all Pakistani agencies “in the investigation for terrorism going back to 07/07 and even before that”.

“We recognise the value of that cooperation and we also recognise that lots of members of Pakistani security forces have been killed in this fight. We have to accept that and we do. We also recognise that Pakistani security organisations have to do many things and collaborating with us is one of them and we have to be reasonable about that.”

He said that Britain’s security establishment expects that the new government - after the May 11 election - will collaborate with Britain in all areas of counter-terrorism. “Its not just intelligence sharing, it has to be about prosecution, training of the police forces, forensic skills, counter terrorism, protective security and other areas. Our passionate belief is that successful counter-terrorism must include all those things, just not detaining those people. We are very pleased with the collaboration so far but we would like to do more because Pakistan is very important to us and our interests are identical and that’s our passionate view. We would like to talk to the new govt soon after May 11.”

He revealed that threat to Britain from Pakistan-based militant groups comes not only from Al-Qaida but lots of groups including Tehreek-e-Taliban Pakistan (TTP), Lashkar-e-Tayyaba and banned militant organisations inducing from “some settled areas of Karachi”.

“We have to worry about these groups particularly in this country. So many people in this country have contacts in Pakistan. Al-Qaida is not finished; Al-Zawahiri is out there too. We also have significant domestic threat to deal with also. We are clearly concerned about the level of threat.”

Charles Farr said that Britons continue to travel to Af-Pak border areas to join Al-Qaida and other militant groups to receive training. Some of these Britons, he said, stay in Pakistan and fight and some return to the UK, radicalised and prepared to strike.

Farr spoke as Britain unveiled its annual report on Tuesday titled “CONTEST - The United Kingdom’s Strategy for Countering Terrorism”. He said that there was a time when threat mainly came from Afghanistan-Pakistan areas but that was not the case any more as not only the threat comes from other areas of Pakistan but also its scope globally has become very significant with countries such as Yemen, Syria, Iraq and various regions of African countries joining the spots where Al-Qaida and its affiliated groups have become powerful.

He said that the UK was involved in a wide range of capacity building projects such as supporting the government to reforming the legal process, crime scene management, evidence collection through prosecutor training and changes in legislation. He said this programme now receives funding from other world powers as well as the European Union.

He said Pakistani security organisations do a lot of work in arresting the terrorists but the prosecution system is so weak that these terrorists are not prosecuted in the end. “We were asked by the government, the judiciary and General Kayani to do this programme and we are very pleased with the progress of this programme. Pakistan People’s Party (PPP) and opposition parties have been supportive. Punjab government has particularly supported us, we are doing a lot of work in Punjab but we would like to increase the scale of this work. It should enable Pakistan not just to stop terrorist attacks but also convict them. That’s the long term solution to stop terrorism, from the crime scene management to successful convictions.”

He recalled how the crime scene was washed after Benazir Bhutto was assassinated and the whole evidence from the scene disappeared. He said Britain was providing training to prosecutors to understand what evidence may be needed and how to collect it.

He said unfortunately Pakistan doesn’t have a counter-terrorism strategy in place like Britain has in the form of CONTEST and so far the National Counter Terrorism Authority has failed to formulate a comprehensive strategy.

He said Britain was interested in radical groups such as Hizb-ut-Tahrir, which play a key role in the ideological radicalisation of youth. “Many of these groups operate in Pakistan and UK. We want to be able to challenge them. Pakistan is often an aspect of this work. The people linked with these groups have either come from Pakistan or working with these groups from here into Pakistan.”

The annual report reveals that more than 500 would-be terrorists have received support through a £3 million-a-year government scheme designed to protect people at risk from radicalisation.

The programme - known as Channel - identifies people at risk of being drawn into terrorism and develops a support plan for the vulnerable individuals concerned.

Nearly 2,500 people - mainly of Pakistani origin - were referred to Channel between January 2007 and December 2012, of whom about 500 were offered support. The report also revealed that Al-Qaida affiliates including the Taliban have pocketed 60 million US dollars (£40 million) in kidnapping ransom payments since 2008.

There were 1,274 people referred to the Channel programme between January 2011 and December 2012, of whom 243 people received support.

There were 245 terrorism-related arrests in 2012 and many successful prosecutions. Mr Farr told this correspondent that most of the people convicted or under-prosecution had some connection with Pakistan.


http://www.thenews.com.pk/Todays-News-2-167871-Pakistan-remains-a-threat-to-UK%EF%BF%A2%EF%BE%80%EF%BE%99s-national-security

Baluch journalist reported missing in Karachi

cpj_logo
New York, March 28, 2013–Pakistani authorities should determine the whereabouts of a Baluch journalist living in Karachi who was last seen on March 24, the Committee to Protect Journalists said today.
Haji Abdul Razzaq Baloch was last seen leaving his friend’s house in the Liyari neighborhood of Karachi, according to news reports. Razzaq has worked as a copy editor for the news desk of the Urdu-language pro-Baluch nationalist newspaper Daily Tawar, the reports said. He is also a member of the Baluch National Movement, a nationalist political organization.
Continue reading

Balochistan shutdown on 27 March as Black day; BNF rally attacked in Quetta several injured



Occupied Balochistan: Baloch nation observed the 27 March as a Black Day to mark the occupation of the Eastern Part of Balochistan by Pakistan on 27 March 1948.
The Baloch pro-freedom parties had appealed the Baloch nation to observe shutter-down strike and organise protest rallies to mark the day to express their hatred against occupation.

The people of Balochistan have responded positively to the strike call by the Baloch National Front (BNF) an alliance of  Baloch National Movement and Baloch Student Organisation (AZAD), Baloch Salvation Front, Baloch Martyrs Committee, Baloch Republican Party and other pro-liberation party.
Protest rallies took to streets in almost all major cities of Balochistan. Thousands of participants were carrying flags of Balochistan and chanting slogan of FREEDOM. They also chanted slogans in favour of Baloch resistance movement and condemned state atrocities in Balochistan.
The major protest rally took place in Quetta which was organized by Baloch National front (BNF). BSO (A) vice chairperson Banuk Kareema Baloch led the BNF rally which commenced from Degree College Quetta. The participants of the rally were carrying placard and banners against forced annexation of Balochistan by Pakistan on 27 March, 1948. They chanted slogan against the occupation of Balochistan and atrocity against the Baoch nation. They also chanted slogans in supported the resistance movement and against the upcoming election with one voice they said “No Vote, No Election, only Freedom”.  Huge number of woman and children participated in the rally.  The Pakistani security forces attacked and batten charged BNF rally near Sariyab Police station due to which several Baloch activist were injured.
A shutter down strikes were also held in others major cities of Balochistan including Khuzdar, Hub, kalat, surab, Mastung, Kharan, Noshki, Dalbandin, Gawadar, Turbat and Kohlu and Dera Bugti areas of Balochistan


Two enforced disappeared persons killed and dumped and several others abducted


Karachi: The state security forces have killed and dumped at least two previously abducted Baloch activists, and abducted several others.

Ibrahim Baloch, a political activist was killed and dumped two day after his abduction, on 27 March 2013. Mr Ibrahim was a resident of Besima and his mutilated dead body was dumped in the Ferozabad area near Khuzdar, Balochistan.

Ibrahim Baloch was tortured and received bullet shots in head and chest. In continuity of ‘kill and dump policy’ on 26th of March 2013 mutilated dead body of Kareem Marri was found from Hub town of Balochistan.

Body of another Baloch activist, Kareem Marri, was also found dumped in Karach. Sources reported that he was also subjected to brutal torture. One of his hands was broken and he was also given electricity shocks in captivity.

He too was shot in the head and beard at least three bullet shot wounds. Kareem was a resident of Goth Ramzan Marri and he was abducted on 28 November 2012 from a crowded area in Sakuran region of Hub industrial area of Balochistan.

According to sources he was arrested in presence of 10s of eye-witnesses in a busy public area. Although, he was unarmed, he strongly resisted against his arrest. The armed Pakistani thugs and their local agents brutally tortured him on the spot and arrested and dragged him to their car in injured condition.

Pakistani forces have reportedly raided the New Kahan area of Quetta and abducted at least five Marri Baloch youth on 26 March 2013.

Courtesy: Baloch Warna
 

آغــاز فــروپــاشـــی کشـور انگليـس ساختــه ايـــران محمـــد کريــم بلـــوچ

آزمايـش سياســی و خونيـن کشــور سازی ( ايران سازی) و ملــت سازی ( ملت ايران) بــر دريايـــــی از خـــــون بلـــــوچ، تـــــورک آذری، تورکمـــــن، عـــــرب الاحـوازی ، کــــــورد و لــرکه بـر اســاس طــرح استعمــار پيـــــر انگليـس بعـد از جنـگ جهـانی اول با سبعيــت آغــاز شــد به شکســــــت حتمـــی خـود نزديک شـــــده اســـــت.
 
http://www.youtube.com/watch?v=bsArtMTCIvI

فاشيستهــای تماميت خواه پارس آميختـه به خرافات فرقه ای فروپاشـی کشور قلابــی ايران را در محاسبــــات زياده خواهانــــه خود گنجانيـده انـــد. از هميــــن روسـت که از طريـــــق « وزارت کشــور» خـود عجولانه اقدام به تغييراتــــی در نقشه های استانها کرده اند تا به مرزهای جديد مناطــق پارس نشين يا « فارسستــان»رسميـــــت بدهنــد. بر اساس طرحهـای جديد و تمدن ستيزانه فاشيستهــای پارس می خواهــنـــد فارسستـان را بزرگتــر کننـــد البتــه به قيمـت تجزيه و تقسيــم بلوچستـــان اشغالــی ، کوردستـــان، تورکمنستـــان، آذربايجان جنوبـــی، عربستــان (الاحــــواز ) و لرستــــان تا حتــی پس از فروپاشــی کشــور ساختگــی ايران غريــــزه زيــــاده خواهــی خــود را ارضــــا کننـــد.

فاشيسـم پارس و فرقه مافيايی حاکم که با تشديد کشتـــــار فرزنـــــدان آگــــاه بلـــــوچ، عـــــرب و کـورد آخرين تلاشهــــای بيهـــــوده را برای ترويج خرافات ولايت سفيهـی و طولانــــی تر کـردن عمـر سياه «امپراطوری ايران » می کنــد با نــدای طنيــن افکــن : « آذربا يجــــان جنوبـــی ايران نيســـــت» در تبريــز ضربــه فنـــی شـــــد.
http://www.gaip.biz/index.php/farsca/4636-2013-02-28-18-10-38

سياستهــای تبعيض گرايانه و شونيستـی، سرکوب و کشتارانسانهـای بيشمــار برای حفظ منافع ملت ستمگــر، گنده گويـی و خودبزرگ بينـی فاشيستهای مذهبــی وشونيستهای غير مذهبـی، حربه های حکام برای ايجاد رعب و وحشت به شکســت انجاميده انـد. طلســم ترس از فاشيستهــای خون آشــام نه تنهــا در آذربايجان جنوبــی بلکـه در تمــام سرزمينهـای اشغالـی شکستـه شــده اسـت. شعـارفاشيستــی « چو ايران نباشد تن ....مبـاد ----- بدين بـوم و بر زنده يک تن مباد » که چيـزی جـز پـوچ گرايی مطلــق نسيــت مصــــرف نــــدارد. پارس می خواهــــد باشــد يا نباشــــد ايران به سرعــــت بطــرف فروپاشـی پيــش می رود. فارسستـــان در بهتـــرين حالـــت عاقبـــــت صربستــــان را خواهـــــد داشــت البتــه با يک فـــرق بزرگ.

قربانيـان جنايات و جنگ افروزيهــای صربهـا يعنـی بوسنيايــــی ها، کرواتهــــا، آلبانهــــای کوزو، اسلونــــی هــا و مقدونــــی هــا پس از کمابيش دو دهــه مهاجمــان سرافکنـــــــده صرب را بخشيــــــده و با عملـی کردن يکـی از ارزشهــــای انسانی يعنی « گذشـــــت جمعـــــی » صربستــان ايزوله شـده رابحـال خود رهـا کردنــد.
اما ملـتــهای در فقــر نگه داشته شــده وزجرکشيــده کـورد، بلــوچ، تورکمــن، عــــــرب، لـروتـورک آزری با فارسستــان، فاشيستهــای جنايتکار پارس وفرقــــه خرافاتـی و تبهــــــکار ولايت سفيــه چه برخــــــوردی خواهـنـد کـرد آنرا آينــده نشــــــان خواهـــد داد.

تاريخ پرفاجعــه هشتاد وپنــج سالــه کشور قلابی ايران بيانگــــــرآزمايشــــــی است سياســــی و ضدبشــــــری که به قيمت جـان بيشماران بيگنـــاه و تخريب زندگی دههــــا ميليــــون انسان تمام شده اســــت. تمرکــــز قــــدرت در تهران و بدست فاشيستهای زرپرست و تنگ نظر پارس دههــــا ميليــــون بلــــــوچ، کـــــورد، تو رکمــــــن، لــُر، تورک و عــــــرب را از زندگی عـــادی محـــروم کرده است. حکام شونيست و برتری طلب فارس از پيشرفت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردم غير پارس آگاهانه جلوگيری کرده اند تا فارسستان و شهرهای پارس نشين پيشرفتـــه و مـــدرن شونـد.

حاکميت فاشيستی و نامشروع آخوندی با بکارگيری منابر و مساجد، سپاه مافيايی و اطلاعات، زر و تزوير، شکنجه گاه و زندان، قتل و غارت خود را جاهلانه حکومتی ابدی قلمداد کرده و با قلدری از ميليونهــــا انسان می خواهــد تا بجای انديشيـدن بـه آينــده ای روشــن و تقــلا برای زندگی شايسته نوع انســان به چاه تاريــک جمکــران چشــم بدوزنـد. امــا به همــت و اراده راسخ ميليونهــا انسان آگاه "ابديــت" اين حکومت خوشبختانــه کوتاه مدت خواهد بود.

نويسندگان و تحليلگــران شونيسـت پارس چه دولتـی و چه غيـر دولتـی، چه مذهبـی و چه لائيـک در صدهـا مقالـه و تحليلهـای طلبکارانه به شرايـط کنونـی در ايران ،حاکميت آخوندها و آينـده باب طبع خود پرداخته اند تا موذيانــه زمينه را بـرای ادامه اشغـال سرزمينهـای متعلــق به غير پارسهـا و تسلـط شونيسـم ضد بشــری پارس فراهـم کننـد. زيرا منافــعِ ملــت ستمگـر پارس برای همگی شــان مرکزيت داشتـه و مقــدس اســت.

اگرچه برخی از اين آقايان بيش از يکربع قـــرن است که در جوامع آزاد اروپا و امريکا زندگی می کنند اما باز هم تئوريهای کهنه و برتری طلبانه را نشخوار می کننــد. بـرای ادامــه برتری سياسـی ـ اقتصادی ملت پارس و ادامـه ستم چندگانه بر ملتهــای در بنــد و به جـای تشکيــل حزب يا سازمانی برای فارسستــان وجـــود « ملت فارس » را مــوذيانــه انکــار می کننـــد.

البتــه هنوزهم ديــر نيست و اين تئوريسيــن های عقب مانـــده می تواننـــد به خود اندکی زحمت دهند و بيانيه حقوق بشــر را برای يک بار هم که شده بخواننــد و احتــرام به وجــود ملـل و حقــوق انسانهـــا را بياموزنـــد.
اين باصطلاح تحليلگران وقاحت را بدانجا کشانده اند که با ناديده گرفتن سرکوب و کشتار بيرحمانه مردم بلوچ و بی توجهی به تبعيض های آشکار در بلوچستـــان اشغالــی و بدون شناخت ازمردم بلوچ و مبارزات آزاديخواهانه و ملی بلوچستان، ميليونها بلوچ راعوامل بيگانگان و مبارزان ملی ما را"تروريست" می دانند و خواهان سرکوب بيشتر مردم بيگناه بلـــوچ هستند.

اين نمونه ای از پديده شوم فاشيسم پارس است که مخالف ابتدايی ترين حقوق بشری است. تسلط مطلق اين پديده افراطـــی بر دستگاه فاسد دولتی ايران که محکوم به فناست وروزمرگی آن در تار و پـود جامعه عقب مانـده پارس حـــق حيات و زندگی عـــادی را از ما بلوچهــا سلب کـرده است. اعدامهـــای خودسرانه صرفا بخاطر بلـــوچ و سنـــی بودن، ترورهای روزانـــه، قطع دـــست و پاهای فعالين ملــی و سياســـی، تحقيـــر و تمسخـــر ميليونها بلـــوچ، تبعيض های آشکار، کشتـــار جنون آميز پير و جوان، همه کاره بودن اطلاعات و سپاه مافيايی، پخش اسلحه دولتـی بين باندهای تبه کار هــزاره و زابلــی، پارس تازی اوباشان زابلــی در سرزمين اجــدادی ما بلوچستان و جنايات نامحدود شان بلوچستـــان اشغـالــی را به شکنجه گاه بــدل کرده است.

فاشيستهــای افراطــی به ملل و افراد غير پارس احترام قائل نيستـنــد وحتی سران حکومتی آشکارا به تحقيــر و تمسخــر مردم غير پارس می پردازنــد. حکام خودکامه و فاقد صلاحيــت با غريزه های ابتدايی برتری طلبانه و زياده خواهانــه زندگــی ميليونهـــا انســـان را فدای منافع فرقه ای خــود می کننـــد.

استفاده از تجارب تاريخی برای استقـــرار دمکراسی و احقاق حقـــوق مليتهـــا جنبه حياتی دارد. با مشارکت و تصميم هر ملتـــی و اقدامات عملی مؤثـــر به فاشيستهای پارس هرگز فرصـــت آن داده نشود تا باز هم بعد از حکومت فاشيستی ـ فرقـه ای خامنــه ای سفـاک با همکاری قدرتهای خارجی، قدرت را در تهران متمرکز کنند.
نمايندگان آينده پارس بايد به وجـــود و حقـــوق ملل همسايه يعنی بلـــوچ، کـــرد، عـــرب، ترکمـــن و تـــرک آذری احتــــــرام بگذارنـــد. در غير اينصورت در يزد ، اصفهان ، شيراز و بخشهايی از تهران منـــزوی خواهند شد.
مردم پارس بايد دريابند و بفهمند که مليتهـــای همسايه به آقا بالا سر و قيم نياز ندارند. آنچه نياز است در وهله اول خـــروج فـــوری نمايندگان سياسی تهران و اشغالگران سرکوبگر ازبلوچستـــان و ديگر سرزمينهای اشغالـــی است.

متاسفانــــه ازسازمانهــا و احزاب مترقــــی و دمکراتيـــــک پارس که بــــه وجــــــود و حقــــوق مليتهـــای دربنــد احتــــرام قائل شونــد، تابحال خبــــری نيســت. تحليلگـران « مسئـول » و « روشنفکران مترقـی» پارس توجه داشته باشنـد که اولاً انکار وجود ملـت پارس بـی احترامـی به خويش و ملـت پارس است.ثانياً تشکيـل يک سازمان متمـدن پارس يا ارگان سياسـی مـدرن از ضروريات مبـرم جامعـه پارس است. ملــت پارس که بخش قابل توجهــى از آن بوسيله فرقـه ولايــت سفيــه استحمـار شـده و برکنـار چـاهِ جهــلِ جمکــران بيـهــوده چمباتمــه زده انـد و نسلهای آينده شان نياز اساسـی به روشنگری و آگاهـی دارنــد.

بايــد به ملـت پارس فهمانــد که انسانهـا برابر هستنـد و حق همه است که از حقوق برابر برخوردار باشنـد. به تاراج بـردن ثروتهای ملـی عرب، بلوچ، کورد، تورک و تورکمن، تماميت خواهـی اقتصادی، اشغال سرزمينهای متعلق به مـردم غير پارس و غصب حقوق همسايگان مغايـر با قوانيــن بين المللی و بر خلاف موازين شناخته شده دنيای متمـدن است.همچنيـن « روشنفکران مترقـی » پارس بايـد با خـود و ملت پارس صادق باشنـد و با کنار گذاشتــن مکر و حيله های شناخته شـده قبول کننــد که مشکـلات ملـل غيـر پارس با رفتـن احمدی نژاد فالانـژ و روی کار آمـدن موجودی ديگر حــل نخواهنــد شــد.

اساســی ترين مشــکل از مجموعــه مشــکلات بغرنـج سياسـی در ايران قلابــی تمرکـز قـدرت در تهــران، حاکميـت مطلــق شونيسـم پارس و فاشيســم خونخــوارفرقـه ای ( ولايــت سفيــه) در سرزمينهـای اشغالــی اســت.
مردم پارس بايد بفهمند که وجـــوه مشتـــرک ما با بلوچهـــای کيـــچ و گـــوادر در بلوچستـــان شرقـــی به مراتب بيشتـــر ازوجـــوه مشترک ما با پارس های نجف آباد و آباده است.

اين حـــق مسلـــم مـــردم در آذربا يجــــان جنوبـــی است که اگـــر بخواهنـــد به آذربا يجــــان شمالـــی ملحق شوند و کشـــوری واحـــد را تشکيل دهنـــد. چرا يک بسيجی شيرازی يا پاسداردارابی ازولايت پارس بلند شود با یک حزب الهی لبنانی بروند تبريز و خنجــــر بدســـت هياهـــو راه بياندازند کـــه « نه ما نمی گذاريم »؟
اگرمردم ترکمـــن صحـــرا نيز بخواهند با ترکمنســـتان شمالـــی متحـــد شونـــد اين مسئلــه و انتخاب ترکمـــن ها قابل احترام اســـت وهيچ ربطـــی به "جيش مهـــدی" يا حسن نصرالله مفت خور نـــدارد.

تشديــد مبارزات آزاديخواهانه، جـذب و شامل کردن نيروهای جــوان و فداکــاران مترقــی در صفــوف مبارزان ملــی با در نظر داشتــن و رعايت دقيــق مسائل امنيتــی چه در کردستــان شـرقــی و بلوچستــان غربــی، چه در آذربايجــان جنوبــی و تـو رکمنستــــان جنـوبـی ، چه در لرستــان و الاحوازعربــی مناسب ترين جــواب به سياستهــای ضدبشـری و مخــربِ فاشيستهــای تمـدن ستيــز پارس است. گستـرش هشيارانـه ارگانهای مردمــی و سازمانهـای ملــی باعث گستــرش مبارزات حــق طلبانه ملـــی و تضمينـــی برای آينـــده آزاد اســت.
حرکــت حزب دمکرات کوردستان و کوملـه کوردستان در مسيـر يکپارچگی و اتحاد در صحنه عمـل، رشد چشمگيــر حزب حيـات آزادی کوردستـان، جذب و آموزش نيروهــای جـوان نشانـی از آينــده نگــری، عملکــرد سنجيــده ومسئـولانـه احـزاب کوردستـــان اشغالــی است.

در بلوچستـــان اشغالــی نيز خوشبختانه روز به روز تعـــداد بيشتـــری از جوانان آگاه و مسئول بلـــوچ به صفوف مبارزان ملـی و سرمچاران می پيوندند. جوانانی که با تمــام وجود تجربه کرده اند و به اين نتيجه رسيده انــد که راهــی جز مبارزه برای رسيــدن به آرمانهـــا و حقوق ملـــی مان نداريـــم.

سپاه مافيايـی صفوی صفـت بدستـور مستقيم خامنه ای سفاک و نمک نشناس مامور امنيت اشغالگـــران در بلوچستـــان اشغالــی اسـت. در اثر عجـــز و ناتوانــی سپاه مافيايی به مسلح کردن زابلی های بيگانه در سطحی وسيـــع دست زده اند.البته سعی در فريب دادن برخی از بلوچهـــای بيگناه را هم دارند تا آنان را مسلح کرده و به جنگ با مبارزان ملـــی و سرمچـــاران بلوچستـــان بفرستنـــد.


مبارزان آزاديخــواه الاحــواز با فداکاريهــای قابل تقدير موفــق شده انـد تا نـدای حق طلبـــی خود را به گوش جهانيان برساننــد. جنبش ملی سازمان يافتـــه و مردمی عرب درالاحواز در حال رشـــد و پيشرفــت اســـت.

فرزنــدان زنده ياد پيشــه وری در آذربا يجــــان جنوبـــی در حال سازماندهی و صف آرايی ملی هستنـــد . پلاکارد قرمـــزبا پيـــام « آذربا يجــــان جنوبـــی ايران نيســــت » در شهرتاريخــــی تبريــــز فاشيستهـای تاريک انديش پارس را چنان مات کرد که هنوز گيج هستنــد. آرمان الحاق و اتحاد با آذربا يجــــان شمالــــی در افکار روشــــن بسياری ازجوانان ترک زنده اســـت. شخصيتهــــای فرهنگی ـ سياسی و دانشجويان ترک به درجه ای ازفداکاری رسيده انــــد که برای دفاع ازهويــــت و زبان ملــــی خويش جان نثــــاری می کننــــد.
احزاب ملـــــی تورکمـــــن صحـــرا نيز زنـــــده هستنـــد و جوانان تورکمـــــن را بســـــوی آينـــده ای آزاد سازماندهی می کننـــد.

انسجــــام و گستــــرش تشکيلاتــــی احزاب ملــــی در کردستــــان شرقــــی، بلوچستــــان غربــــی، الاحــــواز، تورکمـــــن صحــــرا ، آذربا يجــــان جنوبـــی بهتريــــن تضميــــن برای استقــرار آزادی و حکومتهــــای مردمــــی در منطقــــه اســــت.
جنبشهــــای سازمان يافتــــه مــــلی هم اکنــــون در مرحلــــه ای سرنوشــــت سازهستنــــد۰ مرحلــــه ای که به يقيــــن می توانــــد به تشکيــل حکومتهای ملــــی ـ مترقــــی در بلوچستــــان غربــــی، کردستـــاان شرقـــی، الاحــواز، آذربا يجــــان جنوبـــی و تورکمنستــــان جنـوبــی بيانجامـــد.


پروشت ءُ پروش باتنــت ايرانءُ پاکستــان
آزات ءُ آباد بات گنجيـــــن بلوچستـــــــان
محمـــد کريــم بلـــوچ
بيسـت و هشتـــم ماه مارس
 
۲۰۱۳
 
http://baluchistan47.blogspot.no/2013/03/httpwww.html

اعتصاب سه روزه‌ ۱۶۰ زندانی مذهبی کُرد و بلوچ در زندان رجایی شهر کرج

یک منبع مطلع محلی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که ۱۶۰ زندانی سیاسی مذهبی کُرد و بلوچ در بند ۴ سالن ۱۰ زندان رجایی شهر کرج به خاطر انچه توهین نیروهای یگان ویژه‌ زندان رجایی شهر کرج به قرآن و کتاب های مذهبی خود حین بازرسی بند خود خوانده اند، از روز سه شنبه ۲۹ اسفندماه به مدت سه روز اعلام اعتصاب غذا کردند. این افراد زندانیانی هستند که به دلیل فعالیت های تبلیغی- مذهبی و به اتهام عضویت در گروه های مذهبی تندرو درزندان به به سر می برند
.
وی مدعی شد که روز دوشنبه ۲۸ اسفندماه نیروهای گارد زندان رجایی شهر کرج به بند ۴ سالن ۱۰ مراجعه کرده و اقدام به بزارسی بدنی و تفتیش وسائل شخصی زندانیان کرده‌اند: « این افراد در حین بازرسی، ضمن توهین مذهبی به این زندانیان مذهبی اهل سنت کتاب قرآن این زندانیان را در تخت آنها درآورده و به زمین پرت کردند. بعد از اینکه این زندانیان از هواخوری به داخل بند مراجعه کردند و ماجرای بهم ریختن وسائل و پرت کردن کتاب مذهب اهل سنت و قرآنها را دیدند به این حرکت نیروهای گارد زندان اعتراض کردند وبرای محکوم کردن توهین به مقدسات اهل سنت و کتاب قران اقدام به اعتصاب غذای سه روزه کردند.»
به گفته‌ی این فعال حقوق بشر حدود ۱۶۰ زندان مذهبی که اکثرا از شهرهای مختلف مناطق کُردنشین می‌باشند در بند ۴ سالن ۱۰ زندان رجایی شهر کرج نگهداری می‌شوند. روز
۲۳ آبان ماه سال ۹۱ هوشیار محمدی، حامد احمدی، بهرام احمدی، کمال مولایی، اصغر رحیمی، بهنام رحیمی ، محمد ظاهر بهمنی، جمشید دهقانی، جهانگیر دهقانی و کیوان زند کریمی از زندان رجایی شهر کرج به زندان قزل حصار کرج منتقل شدند. ۶ تن از این زندانیان به نامهای هوشیار محمدی ( متولد ۱۳۶۷ سنندج – تاریخ بازداشت ۲۵/۶/۸۸) بهرام احمدی (متولد ۱۳۶۹ سنندج – بازداشت ۲۸/۶/۸۸) کیواند زندکریمی (متولد ۱۳۶۶ سنندج – متاهل – بازداشت ۱۶/۴/۸۸)، اصغر رحیمی (متولد ۱۳۶۵ سنندج – بازداشت ۶/۲/۸۸)، (محمد ظاهر بهمنی – متولد ۱۳۶۷ سنندج – ۸/۲/۸۸) و بهنام رحیمی (متولد ١٣۶٠سنندج- بازداشت۸/۲/۸۸) در سحرگاه ۷ دی ماه در زندان قزل حصار کرج بدون اطلاع خانواده و آخرین ملاقات با خانواده‌‌ی خویش اعدام شدند.
به علاوه روز دوشنبه ۲۸ اسفندماه ۲۳ تن از زندانیان مذهبی به نامهای جمشید دهقاتی( شهروند سنندجی)، جهانگیر دهقانی(شهروند سنندجی)، سید هادی حسینی (شهروند جوانرودی از توابع استان کرمانشاه)، صدیق محمدی (شهروند جوانرودی از توابع استان کرمانشاه)، کمال مولایی ( شهروند سنندجی) و حامد احمدی (شهروند سنندجی) که همگی به اعدام محکوم شده‌اند، در زندان قزلحصار کرج و ۱۶ تن از زندانیان مذهبی دیگر کُرد به نامهای طالب ملکی، آرام ( بهروز ) شاه‌نظری، پوریا محمدی، پرویز عثمانی، جمال سلیمانی، جمال قادری، فرزاد صمدی، آرام میکائیلی،عالم برماشتی، احمد نصیری، ادریس نعمتی، فیروز( الیاس ) حمیدی، یاور احمدی و کیخسرو شرفی و محمد برقی در بند ۴ سالن ۱۰ زندان رجایی شهر کرج بعد از ۲۰ رو اعتصاب غذا در اعتراض به اجرای حکم زندانیان یاد شده به اعتصاب خویش پایان دادند.


       



Akhtar Mengal for right of self-determination for people of Balochistan

KARACHI: Akhtar Mengal, chief of Balochistan National Party, who arrived in Karachi from Dubai on Monday, demanded right of self-determination for the people of Balochistan.
“If right of self-determination could be demanded for Kashmir, why not for Balochistan,” he said while talking to media at Karachi airport.
He said that unfortunately there is no improvement in the Balochistan situation. “Balochistan still continues to bleed.” Mengal said that he has convened a meeting of his party on Tuesday to discuss future course of action.
To a question, Mengal denied that he has returned from abroad on the request of Balochistan’s Caretaker Chief Minister.
Earlier, there were reports that Balochistan caretaker Chief Minister Nawab Ghous Bakhsh Barozai had talked to Akhtar Mengal on phone and urged all political parties to come forward to improve socio-economic and political situation in the province.
A large number of his supporters received him at the Jinnah International Airport.

Demonstration in front of UN office in Geneva




The Baloch Republican Party held a demonstration in front of UN office in Geneva, Switzerland against Baloch Genocide and illegal Occupation of Balochistan. The protesters were holding banners and placards inscribed with various slogans like “stop genocide of Baloch Nation.
The leader of Baloch nation Nawab Brahumdagh bugti join the protest against the killing of Baloch people by brutal Pakistan in Switzerland.

March27,2013.The Black Day


March 27, 2013. The Black Day
My Dear Chinese mothers

I am writing to you with deep grief and heartache to convey the message of Baloch mothers, a woman’s absorbent heart can understand much by saying less from a women’s aching heart. Our fourteen thousand loved ones including our daughters are abducted by Pakistan and Iran, we have received one thousand mutilated bodies of the gems like sons in last two years, our women and children are facing deaths due to bombardment on our civil populations, poisoning of water resources and state control on mobility and supplies of food and medicines. We understand this is painful for you but may be shocking to know that all this is baked and backed by China.

We have a high respect for the people of China and we still have expectations from you who once took the lead of revolutionary nations of the world in the great leadership of Chairman Mao Zedong. China became one of those great countries who showed respect for peace, equal rights and freedom of all nations. But your government’s role has proved completely opposite with the passage of time. As you may know that our country Balochistan is the mother of human civilizations “Mehrgarh” eleven thousand years ago, Baloch Kurd women created this matrilineal civilization of peace and equity where the first wheel, geometry, chemistry, calendar, writing and many other important inventions and creations took place but no weapons, that is a legacy of all women as a women’s creation. In 19th century our country was occupied and divided into three parts by British colonial power and Included it in Iran, Afghanistan and the last free part was occupied by the artificial neo colonial state of Pakistan in 1948.We the Baloch nation is in struggle of freedom and unification of our motherland for last one hundred years, we deserved the support of all peoples and nations of the world who believe in right of freedom as a fundamental human right, but it never happened. The first shaking of our trust in the “revolutionary” China was in 1958 when Chinese doctors were seen monitoring and guiding the process of torture of Baloch freedom leaders in a secret Pakistani prison; the notorious ‘Kuli camp’ in Shall (Quetta) Balochistan, it was not a coincidence that at the same time detailed survey work started for Saindak gold mine in Balochistan. After few years Chinese secret ties with an extremist terrorist country Pakistan, responsible for rape of a hundred thousand women in Bengal once a part of it, became open and official. In early 70s elected Baloch government was dissolved, military operation started on innocent Balochs and China got the contract to get gold from Saindak and Pakistan-China secret nuclear activities started in the same region under cover of mining. That proved on May 28, 1998 in devastating nuclear test changed our mountains into ashes, killed thousands of innocent people, surface water changed its color due to uncontrolled radioactivity 90% cattle and wild life died. Still we are facing miscarriages, birth of abnormal children and high rate of cancers. Pakistan’s fifth military operation on Balochistan started in 2000 to suppress our voices against occupation of Gwadar port as a Pak-China joint plan, the bloodiest of all five operation that is still going on.  Through the ancient ages Balochs are defending the port of Gwadar from various invaders sacrificing precious lives. Portuguese (1502-1503) in the leadership of Vasco da gama after many failed attempts of occupation of Gwadar built a huge statue of Baloch leader Mir Hammal Jiand in Goa India to pay tributes to his bravery and superior naval strategies. Sustaining freedom has become more achievable in today’s modern techniques, affective communication and vocal presence of world’s nations who believe in rights of all indigenous people. Chinese voracity to loot Baloch gold mines oil gas resources, misuse Baloch land for nuclear adventurism and occupy Baloch ports for naval bases shows imperialist nature instead of a revolutionary one as it claims. Instead of supporting Baloch freedom struggle China joined hands with oppressor without your will and consent that resulted in a continuous dark age of state terror on Baloch since 50s till today. Why I am writing this letter now? Because your government has changed its decades long proxy war against Baloch into a direct war by declaring that Chinese army will be grounded in Gwadar, as their proxy partner Pakistan is no more able to keep occupation by themselves. Means they are planning for Chinese mothers also to receive bodies of their precious sons along with Baloch mothers, that would be tragic and we know that no mother wants this, we are going through this bottomless pain for protection of our motherland but pain mixes with shame for a mother who receives body of a son killed during looting other nation’s wealth. If you will wear jewelry of Baloch blood gold I believe it shall be a burden on your conscience rather than pleasure. We are receiving bodies of our sons every day, earlier  their hearts and eyes were holed with drill machines, now we are receiving them without heart, liver, kidneys, lungs and eyes, Pakistan army is selling organs of our loved ones, bodies of our beloved abducted sons found on dissection tables in their medical colleges, our abducted daughters were seen in their rape cells reported by international human rights organizations, we can imagine what else they are doing with our missing sons and daughters. We know where your government and bureaucracy stand in this scene but we need to know where you stand. With the rapists tortures thieves of human body organs, killers and dacoits or with the aggrieved mothers of victims of your government policies. Motherhood is equally gracious in China and in Balochistan, please raise your voices to stop our genocide join hands to stop the expected tragedies in your homes. Let’s unite and call brave mothers from the world to stand with us for a peaceful and happier world for all.

In hopes and solidarity

Professor Naela Quadri Baloch

President

World Baloch Women’s Forum

In Balochistan March 27 is observed as Black Day. The day Pakistan’s troops occupied Balochistan in 1948.


http://sarjau.blogspot.co.uk/2013/03/chinese-mothers.html

Will Balochistan Vote in Pakistan’s Next Elections?

By Malik Siraj Akbar

In a televised address to the nation on Sunday, Pakistan’s outgoing Prime Minister Raja Pervez Ashraf congratulated his fellow citizens for the “historic” completion of five years of uninterrupted democracy. While the Pakistanis know that they will be voting in mid-May to elect a new government, they were still undecided who would head the caretaker administration for the next 90 days at the time of the prime minister’s speech.

According to Pakistan’s constitution, which was written in 1973 and amended 20 times since then, leaders from the government and the opposition should reach a consensus to form an acceptable neutral interim government ahead of the next elections. The failure of the government and the opposition to agree upon one caretaker prime minister reflects the broader problems of Pakistan’s fledgling democracy.

While the outgoing members of the parliament posed for a historic group photograph in Islamabad, authorities in the country’s largest province of Balochistan continued to debate among themselves whether or not they would even be able to hold peaceful elections. On March 12, 2013, armed activists of the Baloch Liberation Army (BLA), a sub-nationalist separatist group, gunned down Muhammad Ziaullah Qasimi, the District Commissioner of the Election Commission of Pakistan (ECP) in Quetta, Balochistan’s capital. The BLA was not apologetic and unambiguous about the assault.
“We will not let Pakistan hold elections in Balochistan,” warned the BLA’s spokesperson.
The Express Tribune reported on February 9, 2013 that two more armed Baloch groups, the Baloch Liberation Front (BLF) and the Baloch Republican Army (BRA) had also threatened to disrupt the elections.

Sardar Akhtar Mengal, president of the Balochistan National Party (BNP), told BBC Urdu that discontent among the Baloch was caused by unabated illegal arrest, torture and murder of the political leaders for which Pakistan’s security forces are blamed. If these extra-judicial killings do not stop, he warned, elections would be too difficult to hold.

Pakistan currently faces extraordinary challenges of law and order. The chilling wave of violence employed by the Taliban, sectarian groups, ethnic nationalists, armed wings of political parties and death squads believed to be linked with the Pakistani secret services are coercing various political parties to limit their election campaigns to avoid deadly assaults.

The March 12 assassination of the prominent election officer, for instance, has compelled politicians to reconsider their campaign strategies. Political parties fear deadly attacks on their election rallies, candidates and voters. This year’s security threats are alarming across Pakistan, particularly in volatile Balochistan, which remains the focus of political observers’ interest.

Balochistan, Pakistan’s poorest of four provinces, has remained the center of an ethnic nationalist insurgency against the central government for nearly one decade. Balochistan’s ethnic majority, the Balochs, who constitute only 5 percent of the country’s total population, complain against discrimination by the federal government dominated by the ethnic Punjabis.

According to Asma Jhangir, a former president of Pakistan’s Supreme Court Bar Association, the Baloch people believe the 2008 elections meant nothing for them because the Pakistani military and intelligence agencies, not the civilian government, control their province. The Balochs do not benefit from their own mineral wealth, such as gas, gold and copper, nor are they provided any representation in the country’s civil, armed and foreign services. Groups like the BLA, insist that Pakistan engineers what they describe as “shame elections” in order to divert attention from the actual Baloch demand for statehood.

In 2008, major political parties in Balochistan boycotted the general elections because they opposed General Pervez Musharraf, a military dictator, as Pakistan’s president. Hence, the boycotted elections brought into power one such underrepresented, unpopular and corrupt government in Balochistan that even the ruling Pakistan People’s Party (PPP) in the center was forced to dismiss it on January 14, 2013 although the PPP also headed the Balochistan government.

Sections of the Pakistani ruling establishment are believed to be covertly communicating with enraged but moderate Baloch nationalist parties in order to persuade them to end their isolation and participate in the next general elections. Moderate nationalists are those who seek maximum internal autonomy for Balochistan while remaining a part of Pakistan.

If the Baloch nationalist parties participate in the elections, they can at least assist Islamabad with a process of reconciliation with some sections of the Baloch nationalists. However, the likelihood of peaceful elections is in jeopardy considering the prevalence of widespread violence across Balochistan.

The central government in Islamabad has done too little to build the Baloch confidence. Secret services, which have been blamed for colluding with extremist Sunni groups to kill Shias Muslims and sponsoring underground death squads to eliminate Baloch political activists, have not abandoned their counterproductive tactics which have significantly undermined democracy in Pakistan.

Pakistan should recover all the disappeared political activists and punish civil and military officers responsible for widespread human rights abuses in Balochistan in order to encourage the nationalists to participate in the elections. In addition, the government has to establish peace to the extent that all political parties and their voters feel safe enough to participate in the elections. If the elections fail again to improve the relations between Pakistan and its largest province, Islamabad should prepare for more internal instability and chaos in the future.

(Courtesy: Huffington Post)

Republished in The Baloch Hal on March 22, 2013

بلوچستـــــان مئـی ڈيـه انــت



ايــرانـی واکــداراں وتی کينــگ و زهرکنــی ءَ چه بلـــوچ ءُ بلوچستــان ءِ نــام هچبــر چيـــر نداتــگ. آ پـه مئی بــن پيرکــی ڈيــه ءِ مدامــی زوربـرد کنـگ ءَ بلوچستــان ءِ راجدپتــری نـــام ءِ بدلينـگ يا که دور کنــگ ءَ ناهودگيــــں وابے ديستــگ. رنــد چــه سياهيــں۱۹۲۸ســال ءَ بلوچستـــان ءِ لبــز ءِ پــدا «سيستان» اش لچينــت ءُ بيــد چه بلوچانـــی جســت کنــگ ءَ « بلوچستـــان و سيستان» ءِ دوئيـں لبـــز اش ماں وتی اداره هـــاں کار مــرز کـت انــت ءُ بلوچستـــان ء شهـــر ءُ دمگانــی وهديگيـــں نام اش وتـی تـــب ءَ ٹگلينــت انــت.
مئـی ملـــک ءِ نام اش وتی اداريانــی تــه ءَ « استـان سيستــان و بلوچستــــان » کـت.گـوں زوالکاريــں مذهبــی ـ فاشيستــی حکومـــت ءِ برجاه بيــگ ءَ واکدارانــی دژمنــی گـوں « بلوچستـــان» ءِ لبــزءَ گيشتــر بــوت ءُ دوار سوچيـــں دمگــی واکــداراں گـوں تهـران ءِ همشوری ءَ وتـی زهرکنــی ءُ کينــگاں بلــوچ مهلــوک ءِ ســرا درشــاں کنــگ انــت.ايرانی واکـــداراں پـدا بلــوچ ڈيــه ءَ ونــڈ ونــڈ کنــگ ءَ پنـدلاں سازاتـــگ ءُ گــوں بلوچستــــان ءِ نام ءِ دور کنــگ ءُ په گلزميـــن ءِ مدامـــی زوربرد کنـــگ ءَ لانچتـــگ.
مـا چـه بلـــوچ بـراس ءُ گهــاراں لوٹيــں تنکــه په وتـــن ءُ بلوچـــی پجـار ءِ هاتــرا بلـوچستـــان ءِ دژمنـــانــی هـــلاپ ءَ وتـــی تــواراں برزتر بکننـــت. بلوچستـــان بلـــوچ راج ءِ هنکـيـــن ءُ وتــن انت. بلوچستـــــان مئـــی ڈيــه انــــت.بلوچستـــــان ءِ تاريخـــی نـــام تاں ابـــد مانيـــت.
نـــاروے ءِ جاهمننـــديـــں بلـوچــــــاں - بيست مارچ ۲۰۱۳

Editorial: The London Baloch Conference: From Rohrabacher to Tatchell

danajee

The Unrepresented Nations and Peoples Organization (UNPO) organized an important conference in London on February 23 in order to deliberate over the future of Balochistan. The conference was addressed by important Baloch nationalist leaders, intellectuals and international supporters of the Baloch liberation movement. There are three immediate takeaways from the London moot. 

First, U.S. Congressman Dana Rohrabacher, who spoke at the conference,  continues to remain committed to the Baloch right to self-determination. His last year’s historic congressional hearing in Washington D.C. on Balochistan was not a mere accident.

One year later, he still asserts the Baloch people’s right to statehood as he called for a referendum in Balochistan to see whether or not the Baloch people wanted to live with Pakistan. In his remarks, he referred to Pakistan’s claims in a sarcastic tone:

“The Pakistanis, who keep saying, “Oh, the Baloch people really want to be part of Pakistan, they love us, that’s why we’re killing their children”.

Second, the Baloch nationalists are not prepared to participate in the upcoming general elections nor should one attach high expectations from the polls scheduled for May as the London Conference showed that the Balochs continue to look outward (toward the international community through conferences and seminars) to gain support for an independent Baloch state.

Third, Pakistani diplomats, even those belonging to the Pakistan People’s Party, would continue to condemn any peaceful event overseas that brings international attention to the rights of the Baloch people. Pakistan’s High Commissioner in the United Kingdom, Wajid Shamsul Hassan, described the conference and its demands as, “unacceptable and nonsense” . Ironically, the same diplomat would have probably lost his job if he had said so about the Kashmiri people’s right to self-determination.
The UNPO’s efforts to provide the Baloch people an international platform to assert their wishes and aspirations is deeply commendable. Also those who spoke and expressed support for the Baloch people equally deserve praise. Mr. Nooruddin Mengal, Balochistan’s representative at UNPO, played an instrumental role in organizing the conference and inviting a number of important speakers.
The London Conference leaves the Baloch with two future road-maps which we would classify as the Dana Rohrabacher and Peter Tatchell road-maps and it is for the people of Balochistan to decide which road-map is acceptable to them. Let’s explain the difference between the two.

Republican Congressman Dana Rohrabacher dramatically raised Baloch expectations last year by convening a high-profile congressional hearing which was soon followed by a Congressional resolution that called for the Baloch right to self-determination. Some Balochs mistakenly thought the hearing was actually backed by the U.S. government which was absolutely untrue.

Mr. Rohrabacher’s support for the Baloch actually stemmed more from his anger toward Pakistan than his love for the Baloch because he felt betrayed by the Pakistanis after Al-Qaeda chief Osama bin Laden was found and killed in Pakistan. His knowledge for the Baloch is very limited but passion is unquestionable. He is a man who wants to quickly achieve independence for Balochistan through a referendum (apparently in order to embarrass Pakistan).

A referendum in Balochistan in current circumstances  is going to be catastrophic for the Baloch nationalists considering Pakistan’s six-decade old policies of divide and rule, populating new settlements from other ethnic communities and the deep-rooted influence of the Pakistani intelligence agencies in Balochistan’s society and politics. In the current situation, Baloch nationalists can hardly win more than ten seats in the 65-member Balochistan Assembly given the adverse ground realities which do not favor the Baloch at all. Hence, Mr. Rohrabacher’s road-map for Balochistan is unrealistic and disastrous. The Baloch nationalists should understand that support from one or a few members of the U.S. Congress does not necessarily mean support for their movement at an official or a (Democratic or Republican) party level.

On the other hand, Peter Tatchell of U.K’s Green Party delivered a very convincing three-point speech which merits serious attention from the Baloch leadership. He drew attention toward three important elements that the Baloch needed to work on. First, internal unity; second, the role of women in the freedom movement and, third, a clear road-map from the Baloch.

Mr. Tatchell is a longstanding supporter of the Baloch people and it appears he knows there are no shortcuts for the success of any liberation movement. He also seems to realize that rhetoric helps to galvanize public support for a freedom movement but it does not take them to their destination.
Mr. Tatchell rightly said that divisions among the Baloch leaders were the main obstacle in their way to achieve success. He went on to say that for the Baloch movement, unity was “so, so, so important”. He cited the consequences of disunity among the liberation forces in Angola in 1970s and said how disunity had delayed their success and eventually led to a major bloodbath among three major factions after gaining independence  because they all fought over the control of the new country.
Secondly, he mentioned the inadequate participation of Baloch women as one of the major weaknesses of the current movement.

“We have had a catastrophic under-representation of women in the Baloch movement…the protests in London and Geneva were 95% men and even look at this conference,” he said while referring to his second important point that he said undermined the Baloch movement.

“No people anywhere in the world have won their freedom if they keep their women behind. From Vietnam to South Africa, women helped to win the movements.”  He acknowledged the fact that some Baloch women had played a key role in the movement but insisted that more representation was very important.

Lastly, Mr. Tatchell said the absence of a Baloch road-map as to how they intended to achieve independence put them in ‘a position of extraordinary weakness.”

“The Baloch people should give a series of plans to the government of Pakistan to say this is what we want. The international community also wants to see what you [the Baloch] stand for. If you don’t have a plan, then the Baloch people are not going to be taken seriously. The Baloch movement should produce some credible, practical program in order to be taken seriously and to unite the Baloch people. Without a program, the Pakistanis and the Iranians would not be under pressure,” he concluded.

Both Rohrabacher to Tatchell are clearly mindful of the fact that they can only support the Baloch to a certain degree and at the end of the day it is for the Baloch themselves to unite and fight for their rights. The Baloch leadership should benefit from the recommendations provided to them by their international supporters at the London Conference. Mr. Rohrabacher’s way of struggle sounds very exciting but it is unlikely to help because it is very unrealistic while Mr. Tatchell’s three-point road-map sounds a little discouraging but it is a pragmatic set of recommendations for the Baloch leadership. Until, all Baloch political forces unite, as Mr. Tatchell, rightly argued, no one is going to take them seriously nor are their oppressors going to come under any pressure.

MALIK SIRAJ AKBAR
Editor-in-Chief
The Baloch Hal 
Published in The Baloch Hal on March 3, 2013

BNP Chief Mengal to Return on March 25

Sardar Akhtar Mengal

From Express Tribune
QUETTA: Sardar Akhtar Mengal, a former chief minister and president of the Balochistan National Party (BNP), will return to Pakistan on March 25.
It was confirmed by the acting president of BNP Dr Jehanzeb Jamaldini, while talking to newsmen on Thursday.

He said the party chief will reach Karachi on March 25 from Dubai and will preside over a meeting of the central committee of the BNP to review the prevailing political situation in the context of participating in the general elections.

The central committee will take a final decision whether or not to participate in the general elections and review the climate for holding free, fair and transparent elections.
Mengal has been living in Dubai and came to Islamabad last year to appear before the Supreme Court to give his opinion on the prevailing conditions in Balochistan.

Recently, he wrote an open letter to the chief justice requesting him to play a role in conflict resolution between the Pakistani establishment and the Baloch nationalists seeking their inalienable national rights.

In a related development, the acting president of the BNP invited applications from candidates interested in contesting elections for the National Assembly.

Similarly, those interested in contesting the Balochistan Assembly seats have been advised to submit their applications to Dr Jehanzeb Jamaldini and Agha Hassan Baloch, the BNP information secretary.
Earlier, the Election Commission of Pakistan had allotted the symbol “hatchet” to the party.
Political observers believe that the BNP central committee will decide in favour of participating in the general elections so as to block formation of a pro-centre government in the province.

Republished in The Baloch Hal on March 22, 2013


Iran-Pakistan Gas Pipeline: The Baloch perspective

sanaullah baloch

By Sanaullah Baloch

Though the Pakistani and Iranian establishment have disregarded and downplayed Balochistan’s location, strategic importance and countless economic advantages, the France-sized area is a geopolitical reality – a compact region with unique geo-strategic features that accounts for 44 percent of Pakistan’s area and some 16 percent of Iran’s landmass.

In addition, the Baloch as a whole face a distinctive situation both in Iran and Pakistan. Despite the immeasurable riches of their homeland, they are politically marginalised, economically exploited and live in appalling social conditions. Moreover, the Baloch have a very tense political relationship with both Islamabad and Tehran.

Ignoring the political realities in Balochistan, particularly in eastern Balochistan, Pakistan and Iran recently signed a multibillion dollar gas pipeline project in Chabahar, Iran’s Baloch-port city, to import 750 million cubic feet (bcf) of gas per day through the 1,900 km-long Iran-Pakistan gas pipeline.

Balochistan is the only land route for the proposed $7.5 billion pipeline. A major part – some 1,200km – of the 1,881 km-long conduit, which will connect Iran’s Pars gas field to Pakistan’s main distribution system in Nawabshah, will pass through conflict-ridden Baloch territory in Iran and Pakistan.
Pakistan and Iran signed the agreement and an operational accord in Istanbul on March 17, 2010. However, it is not clear, since all pacts are confidential, how these new agreements are different from the ones inked during President Asif Ali Zardari’s visit to Tehran in May 2009, following which officials from the newly-formed Inter State Gas System (ISGS) quietly signed the controversial gas sale-purchase agreement in Istanbul.

Energy security in the region needs a holistic approach. The politico-economic cum security aspects need to be worked out carefully. While grand inaugurations may be used as a political stunt, the translation of such mega dreams into reality needs wise and gentle policies.

Among the major challenges are the seemingly endless political conflict in Balochistan, along with US concerns over Iran, high pricing and the threat posed by sectarian groups. Without addressing these crucial issues, the multibillion dollar pipeline project is bound to backfire.

Islamabad has, as usual, committed a significant political blunder by overlooking the importance of Baloch consent over the proposed gas pipeline project. The project was signed at a time when Balochistan lacks a genuine and representative government. The region is suffering from chronic human rights abuses and major tension between the Baloch people and the Islamabad-backed non-Baloch security apparatus.

Baloch opposition to such a transnational pipeline was voiced as far back as in 2005. The slain Baloch nationalist Akbar Khan Bugti had said then that “only the goodwill of the Baloch people can allow the proposed gas pipeline from Iran and Central Asia to India to pass through their soil”.
Soon after the grand inauguration of the pipeline project in Chabahar, all the Baloch political groups, as well as the Ahle Sunnat Wal Jamaat (ASWJ), the hardline Sunni group, took out processions in Balochistan’s Nushki district threatening to sabotage the proposed pipeline project at all costs. This despite the fact that many believe that the ASWJ has strong Pakistani establishment support in Balochistan to counter the growing nationalists and moderate political fabric of Baloch society.
Previously, in June 2006, members of the treasury and the opposition benches in the Balochistan Assembly exhibited unprecedented unity and passed a resolution seeking royalty for the province in the proposed multi-billion dollar IPI gas pipeline project. Further, the assembly also demanded Balochistan’s representation in the IPI talks, free gas for adjacent populations, a 100 percent job share and a major share in any royalty paid by India.

The proposed gas pipeline project does not envisage any economic or social benefits for Balochistan’s under-privileged population. The pipeline will be constructed by the Iranian company that can use high-tech equipment and Iranian labour. The security will be provided by federal forces such as the Frontier Corps, a paramilitary force devoid of a Baloch presence , and all the available jobs – including technical ones – will go to qualified and technically-sound people from other provinces, since they have the opportunities and the resources to attain high-quality education.
Furthermore, there is no constitutional or legal guarantee that royalty in any form, including security, jobs or gas, will be given to the people of Balochistan.

The Baloch people have had disappointing experiences of Islamabad’s policies and promises. Despite providing fuel to the national economy for years, the province has less than 10 percent of the country’s gas consumers – as opposed to 69 percent in the Punjab, which produces only 4.7 percent of the gas.
The controversial price accord also makes the project less feasible. According to the price accord, Pakistan will purchase Iranian gas at various prices; the lack of a fixed rate extends great leverage and benefit to Iran in terms of procuring a high price for the gas it exports.

The imported gas price from Iran is likely to be far more costly than the gas extracted from Balochistan and Sindh by the central government. However, the price of Iranian gas is currently estimated at 78 percent of the international oil price. Pakistan Petroleum Limited currently pays only 63 cents per MMBtu for Balochistan’s high heating-value gas. Yet, those 63 cents go to the central government’s kitty and Balochistan receives only 12.5 percent royalty against the gas produced. More importantly, Balochistan produces $1.4bn worth of gas annually but receives only $116m in royalties.

Pakistan’s over-centralised political system has resulted in constant political and economic conflicts between the centre and the provinces. Though the Baloch are not stakeholders in Pakistan’s internal and external affairs, including policy- making, Islamabad cannot deny the fact that Balochistan represents 44 percent of the country’s landmass and shares strategically significant coasts and border areas with the energy-rich Middle East through Iran.

Until there is a positive breakthrough in the Balochistan conflict, the ambitious IP gas pipeline venture will simply remain a pipedream. (Courtesy: The News International)

The writer is a former senator and MNA from Balochistan. Email: balochbnp@gmail.com  He tweets @Senator_Baloch

Republished in The Baloch Hal on March 22, 2013