Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

UNPO Balochistan Conference 2013- Congressman Dana Rohrabacher

The Conference "Global and Regional Security Challenges in South Asia: What Future for Balochistan" took place at the Royal Society, London, on 24 February 2013.
Congressman Dana Rohrabacher (R-CA) made this speech to the conference.
The conference was organised by the Unrepresented Nations and Peoples Organization (UNPO).
The opinions expressed in these videos are not necessarily those of the UNPO.
Watch the video here:
http://vimeo.com/60675171




Peter Tatchell, the renowned human rights activist, provided the closing remarks, suggesting ways forwards for Balochistan.The conference was organised by the Unrepresented Nations and Peoples Organization (UNPO).




Mir Mohammad Ali Talpur’s speech
Listen/Download Audio:          box.com/s/ntzxg6yrlhcrn3d5pvqj
Read/Download Transcript: box.com/s/6cr6nuqdmdg3zqbubsqu
 Watch the Video  http://vimeo.com/60578619

 

جنگ بلوچستان رزاق مأمون

جنگ افغانستان درحال انتقال به بلوچستان است و افغانستان درصورت تشکیل «بلوچستان بزرگ» به شاهراه تجارت دریایی دسترسی پیدا می کند.

 ضربات هدفمند و پرتلفات تروریستی بر مجتمع هزاره نشین درشهر کویته- ایالت بلوچستان پاکستان- بخشی از آغاز مرحلۀ دردناک عملیات استراتیژیک غرب برای تشکیل جغرافیای جدید «بلوچستان بزرگ» درمنطقه به حساب می رود. بدین ترتیب، جنگ با پاکستان عملاً آغاز شده است. هزاره ها وپشتون های کویته، درتقاطع یک جنگ جهانی پنهان بین پاکستان وچین از یک سو، وامریکا وهند وافغانستان، ازسوی دیگرقرار گرفته اند. برداشت نخست این است که ارتش پاکستان از انتقال جنگ افغانستان وایالت پشتونخواه به سوی بلوچستان به شدت نگران اند. درحملات کویته، از هردو سوی جنگ حاضر وناظر اند که هریک محاسبات خاصی نزد خود دارند. هدف از ضربات برکویته از سوی حکومت پنجاب این است تا هرچه زودتر زمینه برای استقرارکامل ارتش پاکستان دربلوچستان آماده شده وحالت اضطراری درآن جا حاکم شود.
امریکا ومتحدان منطقه ای هم این عملیات مرگبار را به نفع خویش ارزیابی می کنند ودرمحاذات خویش قایم افتاده اند.
هدف امریکا ومتحدان که به جنگ بی رحمانۀ بلوچستان با چشم یک تحول تاریخی نگاه می کنند، این است که هزاره ها درجمع دیگراقلیت های تباری بلوچستان باید با احساس نفرتی عمیق و بی درمان نسبت به حکومت پنجاب و گروه های دهشت افگن سنی مذهب که ازپنجاب وکراچی تغذیه می شوند، مجهز شوند و به تدریج همکاری واتحاد سیاسی ونظامی خود با «ارتش بلوچستان» آزاد را به عنوان هدف درازمدت برای نجات، انتخاب کنند.
 افزایش انفجارات گسترده در بلوچستان پاکستان، نخستین نشانۀ انتقال جنگ افغانستان به خارج از مرز ها خصوصاً برمحور های استراتیژیک است که قبلاً ازسوی امریکا ومتحدان جهانی روی نقشه نشانی شده است. جنگ ده سال اول درافغانستان بیشتر براستقرار و قرارگاه سازی برای قدرت های بین المللی متمرکز بود. دردهۀ آینده، با خروج فزیکی ارتش های بین المللی، عملیات گسترش نفوذ به خارج از مرزهای افغانستان درسه استقامت- ایران، پاکستان وآسیای میانه آغاز می شود. جنگی که جهان غرب به رهبری امریکا درین بستر کوهستانی قاره آسیا شروع کرده، ماهیت «انتقالی» دارد و مرحلۀ چرخیدن ماشین عملیات دریک نقطه (افغانستان) دیگر به سر رسیده است.
هدف بعدی، کنترول پاکستان به وسیلۀ جامعه بین المللی است. پاکستان ازنظرفلسفۀ پیدایش خویش، سه خطر عمده را متوجه منطقه و جهان ساخته است.
خطر اول این است که چون حفظ پاکستان بدون تقویت روحیۀ آتشین تندروی تروریستی امکان ندارد، بنا برین تولد عصبیت درکارخانه های تشدد گرایی، اکنون خود پاکستان را به یک انبارباروت تبدیل کرده و بیم آن می رود که سلاح هسته ای پاکستان که تأسیسات آن درهمین بلوچستان پنهان شده، دراختیار دسته های تروریستان داخلی یا خارجی  قرار گیرد. تولید بی وقفۀ جنگجویان فدایی درپاکستان، امنیت هند وافغانستان را همیشه به چالش کشیده است وحتی جرقه آن گه گاه به لندن ونیوریورک نیز زده است.
 خطردوم؛ حاکمیت دایم وقایم نظامیگری در پاکستان است که بازهم مزاحمت دایمی دربرابر هند وافغانستا و به معنای جنگ دایمی ومزمن در کشمیر و ایالت پشتوخواه متصل به سرحدات افغانستان است. با توجه به جغرافیای «کمرباریک» پاکستان، این کشور دربرابر ضربات جنگی هندوستان آسیب پذیر است وهمیشه ساحۀ عقب گاه استراتیژیک خود را حداقل تا گردنه های هندوکش در داخل افغانستان تعیین کرده است. این خطردایمی برای پایگاه های امریکایی درافغانستان قابل تحمل نمی تواند باشد.
خطرسوم؛ همیاری استراتیژیک نظامیان پاکستان با «اژدهای زرد» ( چین) از نظرنظامی واقتصادی است. تنها قدرتی که امپراتوری امریکا را تا چند سال دیگر کاملاً به «دوئل» خواهد طلبید. با لنگراندازی قدرتمند اقتصادی چین در بندر رو به ایجاد «گوادر» درخاک پاکستان چالش های امنیتی واقتصادی علیه منافع  امریکا واروپا، افغانستان وهند درمنطقه نیز به مرحله ای بسیارجدی تقرب می کند. بندر گوادر ازنظر اهمیت اقتصادی وعملیات تجارتی وگردش سرمایه گذاری درآسیا، درواقع بدیل شهر «دوبی» است که از سوی امریکا مدیریت می شود. 
چون اقتصاد قارۀ آسیا به حیث بزرگترین وپرجمیعت ترین قاره درکره خاکی، درحال توسعه است ومحور این توسعه چین حساب می شود، رهبری جهان درآینده ممکن است دردست ابرقدرت چین قرار گیرد.
بنا برین طراحی «بلوچستان بزرگ» درسه محور تغییرایجاد می کند:
تحول اول؛ بندر گوادر از اختیار سرمایه گذاری پنجابی ها وچین خارج می شود. پنجاب ازچند سال به این سو دررابطه به برهم زدن ترکیب تباری باشنده ها گوادر اقدامات گسترده ای را انجام داده است.
تحول دوم؛ با پایه گذاری «بلوچستان بزرگ» انرژی عظیم گازی وهمچنان زراد های هسته ای پاکستان یا دراختیار قدرت های جهانی قرار می گیرد یا آن که صلاحیت نگهداشت آن از دسترس نظامیان پنجاب خارج می شود. علاوتاً فشارهای جنگی و تروریستی علیه هند ازخاک پاکستان کاهش می یابد.
تحول سوم؛ برای افغانستان محاط به خشکه یک فرصت تاریخی ودرخشان است. افغانستان که ازرهگذر دست نارسی به خطوط دریایی واستفاده ازتسهیلات بازرگانی دریایی رنج های درهم شکننده ای را به طور ناخواسته تحمل کرده، خواهند توانست که با درازکردن دست دوستی وبرادری به رهبران «بلوچستان بزرگ» به راه های آبی دسترسی یابد. رؤیای افغانستان به کمک امریکا محقق شدنی خواهد بود.
محاسبه برسر بلوچستان بزرگ درواقع یک برنامه ریزی ده ها سال پیش برای رسیدن به اهداف استراتیژیک در ده ها سال آینده است. بلوچستان پاکستان مخزن عظیم انرژی گازی درمنطقه، بستراصلی بندراستراتیژیک «گوادر» بوده وبرنواحی بلوچ نشین ایران که با حکومت ایران عملاً درجنگ نابرابر به سر می برند، همچون دم شمشیر مسلط است. بخشی از مناطق بلوچ نشین افغانستان درولایت نیمروز نیز درصورت تولد بلوچستان بزرگ به سرزمین مادری خویش ملحق خواهد شد.
ارتش به ظاهر مفقود بلوچستان، درواقع درآینده می تواند در مقام حریف ارتش حکومت پاکستان به منظور ایجاد بلوچستان مستقل، برهمکاری وسرباز دهی هزاره ها حساب باز کند. این ارتش که از سوی رهبران ملی گرای بلوچ رهبری می شود، تا کنون ضربات وتلفات سختی را متحمل شده اما موقعیت وفرصتی را که ازلحاظ تاریخی برای شان فراهم شده، درک می کنند.

http://razaqmamoon.blogspot.ch/2013/02/blog-post_3039.html

مرگ یک زندانی جوان در زندان زاهدان به دلیل عدم رسیدگی پزشکی

بنابه گزارشات رسیده به «فعالین حقوق و دمکراسی در ایران» عدم انتقال به بیمارستان و رسیدگی پزشکی یکزندانی جوان وبی

دفاع زندان زاهدان منجر به مرگ این زندانی گردید.
یکشنبه شب ۶ اسفند ماه زندانی مهدی نگاری ۲۷ ساله که مدتی بصورت بلاتکلیف در بند ۲ زندان زاهدان زندانی بود وضعیت جسمی اش رو به وخامت گذاشت به حدی که پاسداربندها او را به بهداری زندان منتقل کردند.اما بهداری زندان فاقد امکانات اولیه پزشکی است و فردی که مسئول بهداری زندان است از اعضای اطلاعات زندان می باشد و فاقد دانش امداد و پزشکی است.
زندانی مهدی نگاری در حالی که دچار تشنج شدید شده بود و می بایست به یکی از بیمارستانهای خارج از زندان منتقل می شد ابراهیم یوسفی رئیس بهداری زندان از انتقال وی ممانعت کرد و حدودا ۳ ساعت بعد این زندانی بی دفاع در بهداری زندان جان باخت و فی الواقع به قتل رسانده شد.
ابراهیم یوسفی رئیس بهداری زندان با اقدامات ضد انسانی و ممانعت از درمان وانتقال زندانیان به بیمارستانهای خارج از زندان منجر به قتل چند زندانی شده است و یا اینکه زندانیان ، دچار نقض عضو و ضایعات غیر قابل جبران شده اند.


سیاست اعدام های گروهی و اعدام زندانیان سیاسی،دستگیریهای گسترده، عدم درمان زندانیان که منجر به زجر کش کردن آنها می شود توسط آخوند علی خامنه ای از جنایتکاران علیه بشریت علیه مردم ایران و مردم منطقه گرفته می شود این سیاست توسط آخوند صادق لاریجانی از جنایتکاران علیه بشریت که نام وی در لیست ناقضین بین المللی حقوق بشر می باشد، آخوند مصلحی وزیر اطلاعات که شکنجه گران تحت فرمان وی به منازل مردم یورش می برند و دستگیر شدگان را در شکنجه گاه های وزارت اطلاعات وادار به اعترافات دروغین نموده تا علیه آنها پرونده سازی نماید به اجرا گذاشته می شود.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، عدم درمان زندانیان بی دفاع که بصورت سیستماتیک در زندانهای ولی فقیه آخوند علی خامنه ای صورت می پذیرد و تا به حال منجر به قتل تعداد بیشماری از زندانیان سیاسی شده است را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت آخوند علی خامنه ای و آخوندهای همدست وی که در اعدام وشکنجه مردم ایران شریک هستند به مراجع قضایی بین المللی است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
۸ اسفند ۹۱ برابر با ۲۶ فوریه ۲۰۱۳

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
سازمان عفو بین الملل

Info@hrdai.net آدرس ایمیل جهت جلوگیری از رباتهای هرزنامه محافظت شده اند، جهت مشاهده آنها شما نیاز به فعال ساختن جاوا اسكریپت دارید
www.hrdai.net
http://hrdai.blogspot.com
pejvakzendanyan@gmail.com آدرس ایمیل جهت جلوگیری از رباتهای هرزنامه محافظت شده اند، جهت مشاهده آنها شما نیاز به فعال ساختن جاوا اسكریپت دارید
Tel.:0031620720193


U.S. Congressman Dana Rohrabacher Demands Referendum in Balochistan on the Question of Independence

The Unrepresented Nations and Peoples Organization (UNPO) convened an international conference at The Royal Society, London on Sunday 24 February 2013 entitled ‘Global and Regional Security Challenges in South Asia: What Future for Balochistan?’.
PRESS RELEASE
***
Global and Regional Security Challenges in South Asia:
What Future for Balochistan?

U.S. Congressman Dana Rohrabacher Demands Referendum
in Balochistan on the Question of Independence

Brussels, 25 February 2013 – In an effort to shed light on the key role Balochistan plays in South Asia, the Unrepresented Nations and Peoples Organization (UNPO)convened a conference entitled “Global and Regional Security Challenges in South Asia: What Future for Balochistan”, which took place at The Royal Society, London on 24 February 2013. Key speaker at this conference, U.S. Congressman Dana Rohrabacher, gave a poignant speech urging for the freedom of the Baloch people. The Congressman requested a referendum to be held in Balochistan on the question of independence, which would challenge the claims by Islamabad that the Baloch want to be part of Pakistan. Dana Rohrabacher called for  Pakistani officials to be tried for war crimes. Congressman Brian Higgins (D-NY) was also present.
Rohrabacher addresses the assembly

Congressman Dana Rorhabacher addresses the assembly

The conference was opened by Marino Busdachin, General Secretary of UNPO, and Paulo Casaca, former MEP and Director of the South Asia Democratic Forum, who denounced above all the Pakistani government’s use of a ferocious ‘kill and dump’ policy in Balochistan. The first panel, chaired by Noordin Mengal, discussed Balochistan’s role in the world power game. Athar Hussain, Director of the Asia Research Centre at LSE, Dr. Naseer Dashti, Baloch writer, and Mohammad Ali Talpur, columnist at the Daily Times, addressed issues such as Pakistan’s inability as a state to protect its citizen and the brutality with which it has addressed tensions with Balochistan. The second panel brought together Burzine Waghmar from the Centre for the Study of Pakistan at SOAS, journalist Anna Reitman, Nasser Boladai, President of the Baluchistan People’s Party, and Hammal Haider Baloch, spokesperson of the Baloch National Movement. This panel addressed the talibanization of Balochistan, the rise of islamic radicalism in South Asia, security in Iranian Balochistan, the key role energy and mining resources play in Balochistan, and the influence of Iran, Pakistan, India and China in the region.

Nasser Boladai speaks
Nasser Boladai, Andrew Swan (UNPO), Burzine Waghmar, Anna Reitman

The third panel concentrated on Balochistan’s future and the different ways forward, a subject strongly backed by U.S. Congressman Dana Rohrabacher. The Congressman stated that Pakistan is not a friend of the United States and of those who believe in peace, prosperity and freedom for the people of the world. His Royal Highness, the Khan of Kalat, Mir Suleman Daud called for a united Baloch front in the struggle against the horrors imposed on the Baloch people by Islamabad. Tarek Fatah gave a vigorous speech, pointing at the curse of colonialism and the lack of international support to Balochistan, while Pakistan keeps on betraying its international allies. Prof Joshua Castellino of Middlesex University, spoke about the right to self determination of peoples, and Abubakar Siddique of RFE/RL, addressed issues of enforced disappearances and human rights in Balochistan.

The Assembly
Guests at The Royal Society

Second from left, HRH Khan of Kalat Mir Suleman Daud, Congressman Brian Higgins in the middle, and far right, Congressman Dana Rohrabacher


HRH the Khan of Kalat delivers his speech as the Congressman looks on

The conference was concluded by Peter Tatchell, political activist and spokesperson for human rights of the Green Party (U.K.), who outlined his proposals for a way forward for Balochistan, stressing on the importance of forming a united Baloch front capable of convincing the international community. Noordin Mengal concluded the conference by stating that a sovereign state of Balochistan would not only benefit the Baloch people, but the entire region. This day-long conference produced the Conference Declaration on the Restoration of the Rights of the Baloch People in light of Regional and Global Security”.

Peter Tatchell at the lectern



Thank you very much.
I just saw a statue of Ronald Reagan in front of the American Embassy and I was very inspired. I met Ronald Reagan when I was about 18 years old and most of you know I served with him in the White House for 7 years. It seems that his accomplishments are being acknowledged now and this is a great surprise for me. Most of us who worked for Reagan did not believe that his accomplishments would be recognised for 2 or 3 generations. We ended the Cold War without a major fight between the Soviet Union, and Soviet Communism, and the United States. What a great accomplishment!

We live in a world now, because of what Reagan did, and other leaders of the day did, to make this a better world. We live in a world where we have the potential to solve all of the perplexing problems that plague mankind since our beginnings, we have the chance now. We have developed technology, and technology is currently in a development phase, that will carry mankind, if given its opportunity, to higher areas and more benign living and peace, than anyone could ever have dreamed about so many years ago. A century ago, the average people of this world did not dream of a better life for them or their family, did not dream of a time when they could have their basic needs taken care of. They dreamed of how they were going to get by the very next day and now we have, because of technology and the leaps that we are about to make which are much greater than the technology leaps we have done in the past. As member of the Foreign Affairs Committee and Vice Chairman of the House of Representatives Science Committee, my perceptions are based on the potential that we are developing in the area of technology.

But yet, while we have all this technology, we still have forces at play in the human beings throughout the world, that will hold us back and the same forces that plague those who have aspirations for a better life for people on this planet and the dynamic forces that I’m talking about, that threaten us, are forces that were put into place during the Cold War. For example, those things that we did in the Reagan White House I think ended the Cold War by going away from some of the things that had been done before Reagan, but we now have some of the things that were in place during the Cold War that undermine peace, prosperity and freedom throughout the world and some people are still living in the Cold War – in America and in Russia – there are still people thinking in terms of the mentality of the Cold War and this eliminates a lot of the opportunity for cooperation that would serve the interests of all nations concerned. For example, the government of India, only now is making the transition, in many people’s eyes, from where they were aligned with Russia, the Soviet Union, during the Cold War to now being a very democratic country. It was then as well, but being aligned with the West. They should be a good friend of the United States and that is widely recognised – fewer people recognise perhaps that what was the Soviet Union and what is Russia should be a good friend to the United States. But the Cold War is only one of the factors that I am addressing in terms of the dynamic that is preventing us from having this better world that I would envision.

The other is a dynamic that was put into place – and it is very fitting that we are here in Great Britain in, you might say, the epicentre of colonialism – because there are a lot of forces that are still at play in our world preventing us from solving problems and seeking to uplift mankind, that were put in place during the colonial times – and remember that I am a Republican, not a monarch, and so I’m very proud that we were the first guys who took on the strongest colonial power but Britain and the United States, of course, since then have been and should be the very best of friends. But the colonial powers, mainly European, intentionally created national boundaries to divide and conquer the various peoples of the world – especially in the undeveloped world. That was a game plan that plagues us today. During the Cold War, the United States had to operate and set its strategy based on the threat that was right in front of us; that was Soviet Communism. We ended up – sometimes my country violated and compromised its basic principles in order to defeat the threat of Soviet Communism right there. Let me explain one thing; I was a member of Ronald Reagan’s senior staff – I was a special assistant to the President, I was one of Ronald Reagan’s senior speechwriters for 7 years. Ronald Reagan changed the way we were fighting the Cold War and I know a lot of people and liberal intellectuals can’t accept that, but he did. The fact is, when Reagan came in the object was to be anti-Communist and find anti-Communist alternatives. Ronald Reagan turned it into a war between democracy and freedom on one side and Communism and dictatorship on the other. That is when we started winning the Cold War and also there was a thing called the Reagan Doctrine. The Reagan Doctrine was instead of putting our army out to fight the Soviet Union, we are going to help those people struggling for freedom who are fighting our enemies. The enemy of our enemy is our friend. That formula is what brought the Cold War to an end and we saw for example a great expansion of democracy in Central and South America. That is not recognised; that before Reagan most of those countries were all dictatorships and after Reagan left there was a period, before things started going in the opposite direction again after about a decade where almost every one of these countries was democratic. That was the Reagan Doctrine and a commitment to freedom, not just stopping Communism. That is what ended the Cold War and that is what gave the world a chance to leave that behind us.

So, when Reagan left, I thought I was going to be able to retire from politics and become a professional surfer and folk singer. I am not a very good folk singer and I am not really a good surfer, so I hung around. In short, I did not think I would have to stay in politics to make it a better world but we have evolved now to where there are great threats to people who want freedom and who want to build a better planet and the threats I have in mind, and which I think are very clear to those of us in the West, are radical Islam – which is at our throats today – and China which is positioning itself to strangle us in the future. It behoves us to face this reality if we are to be successful in making it a better and safer world, just as Ronald Reagan had to find the right strategy.

First and foremost, I suggest, the most important thing is facing facts and American policy makers have got to look at the world as it is, face the facts, and make decisions based on this and not on some dynamic that was created by British colonialism or even a dynamic created during the Cold War and that perhaps the most important of those facing facts is that Pakistan is not a friend of the United States and it is not a friend of those who believe in peace and prosperity for the people of the world and freedom for the people of the world. That is the most important fact we have got to learn if we are going to bring peace to a whole region of the world that is in turmoil. Unfortunately, it has been American money and American support for a vicious, murderous, gangster regime in Pakistan that has kept this violence and horrendous reality as part of the lives of so many millions of people who live in South Asia. So that is the first thing we have got to do and that means we have got to realise that the ISI is a major command force and force of direction and supply for radical Islam throughout the world. So first and foremost, we have to quit giving any military aid – and I would suggest we should quit giving any aid – to Pakistan who then uses our aid to murder and suppress people like the Baloch people, who are longing to have basic freedoms. We have to make sure that the evidence of this is clear to everybody and that the monstrous violence that is being laid upon the people of Balochistan is horrendous. We could have had a much more peaceful place today and in the last 10 years in Afghanistan, had not the ISI in Pakistan decided they wanted to dominate that country. At the same time, you have the people of Balochistan – who are independent people – who again were divided by British colonial interests. Those things are behind us now, but the people of Balochistan always deserved their freedom and we need to recognise that just because somebody, maybe in this building, 150 years ago made some decision about where the lines were going to be drawn down in South Asia; “Oh yeah, well the Baloch don’t count, we can divide them”, etcetera. We do not have to honour those boundaries; we must honour the principles that God gave rights to every individual and every people have a right to gather together and have the right to self-determination. I know there are a lot of people who say, “Well you’re opening up a can of worms for conflict all over the world when you say that”. Well I am not. Because if there are some people who are satisfied because their government is democratic, and they are being treated well and they get along with the other people who have been put together during the colonial times and during the Cold War, they will not be revolting against their government because they are satisfied with it. They will choose – they are choosing – by not revolting against it, to accept those boundaries. But for people who do not accept the colonial powers’ boundaries and will fight because they are being oppressed by some other ethnic group that they have been forced into a relationship with; no, we should be on the side of self-determination. Those people have a right and hopefully a right that we can give them through the ballot box and not through guns; they have a right to self-determination. This is the heart of the matter now in Balochistan and in that part of the world. I proudly stand up with the people, whether it is Balochistan or elsewhere, who believe that they would rather have a separate country than to be part of whatever country that is. The same way as my founding fathers in my country demanded their right to self-determination. People forget to read the Declaration of Independence sometimes. I hope you have read the Declaration of Independence. It talks about why every people have a right, given by God, to direct their own course through the ballot box and to be free and independent, but then it describes why we as Americans were fighting back in 1776; go on, read it. There was a list of atrocities being committed by the British crown upon the American people. It is the very same atrocities, only more, that are being committed by Pakistan against the people of Balochistan today. So, if we are going to be true to our ideals, it means first and foremost when we have people like the Baloch, to get behind them, and the people of Afghanistan, and get behind them and say, “Look, we’re going to try to find a peaceful solution to your problem but if they start killing and dumping bodies all over your country, you can bet we’re going to be on your side, and not on the side of the murderers and gangsters committing these crimes.

I will end it with this, I get all sorts of people on my case about this and they are assuming that, for example, when I first started supporting the people of Balochistan, that I was just a “tool of India”. They kept going, “Well why don’t you say anything about Kashmir”. Just to remind everybody, I did propose a resolution in Congress supporting the people of Kashmir’s right to a referendum to determine their self-determination of whether they wanted to be part of India, or independent, or part of Pakistan. Yes, that’s right; the people of Kashmir. All the people who would tweet me and say “You’re an idiot and you’re supporting the Indian cause”, I say “Wait a minute, who’s the idiot here? I support having a referendum for all of these people, including those in India, if the Kashmiris don’t want to be part of it”. So, I’ve had to tweet back and tell them, “What about you? Why aren’t you supporting them? The same thing that you say I should support for Kashmir – which I do – why aren’t you supporting the people of Balochistan?” So we have got to try to find a peaceful method and the peaceful method is this; let’s demand a referendum. Let’s demand a referendum! And if the Pakistanis, who keep saying, “Oh, the Baloch people really want to be part of Pakistan, they love us, that’s why we’re killing their children”. The fact is, the best way to end this is not through more killing, let us try to reason together. As you may know, I have a resolution I submitted following hearings last year. This resolution basically says that the people of Balochistan have a right to control their destinies through the ballot box and we support a referendum for them to decide whether they stay part of Pakistan or not. Again, people say, “You must love the Balochi people” or “You must love these people”. Oh no, I love freedom, I love democracy, I love the fact that ordinary people can live decent lives and I love those principles and to the degree that the Baloch have that as their aspirations, I am going to be on their side. I will not be on someone’s side because of their ethnicity or anything like that. I think it behooves all of us to recognise these fundamental principles and it’s basically the good guys on this planet need to stick together and when the bad guys are brutalising some people who want nothing more than to control their own lives and set their own destinies through the ballot box. Let us good guys side with those who are being oppressed. We should always as a matter of principle, support those who are oppressed and struggling for freedom, and oppose their oppressor rather than trying to make short-term profit deals, as some people in our country like to do, with these gangsters who are murdering other human beings. That is not the American way and I can assure you that the American people, many of us, still have that spark, that love of freedom, that is supposed to be the essence our country. The other essence of our country, by the way, is that we come from every ethnic background, there’s every race and every religion in our country but what unites us, hopefully – the only thing that can unite us – is if we stay true to those principles.

Thank you very much and we are with you.


For media queries please contact:
Maud Vanwalleghem   |   +32 251 314 59   |   mv@unpo.org

Background information
- Conference Declaration on the Restoration of the Rights of the Baloch People in light of Regional and Global Security
- Mohammad Ali Talpur's speech on Vimeo

•Balochistan: US Congressman Rohrabacher Calls For Pakistani Officials To Be Tried For ‘War Crimes’

 At a recent UNPO conference on security in South Asia, US Congressman D. Rohrabacher fiercly supported the Baloch cause for self-determination and criticized Pakistan for its handling of the Baloch national struggle, affirming that Pakistani officials are responsible for war crimes in the region and should be brought to justice.

Below is an article published by International The News:
Republican Dana Rohrabacher, chairman of the subcommittee for Europe and Eurasia of the House of Representatives, said this at a conference entitled “Global and Regional Security Challenges in South Asia: What Future for Balochistan?” organized by the Unrepresented Nations and Peoples Organization (UNPO) at the Royal Society here [London].

Democrat Congressman Brian Higgins didn’t speak but he supported his fellow Congressman’s views and objectives of the conference. The senators were returning after leading a delegation to Uzbekistan and stopped in London especially for this conference which is likely to irritate Pakistan, as Dana Rohrabacher has repeatedly issued controversial statements about Pakistan.

He used the conference, chaired by young Baloch leader Noordin Mengal, to state that Pakistan is not an ally of the US and of those who believe in peace and alleged that the country has worked against the interests of the US.

He demanded that Pakistan should be “tried for war crimes” against Baloch people and that a referendum should be held on the question of Balochistan. Dana Rohrabacher called for Pakistani officials to be “tried for war crimes”.
The speakers included the Khan of Kalat Mir Suleman Dawood, Marino Busdachin, UNPO General Secretary, Prof. Athar Hussain, London School of Economics, commentator Tarek Fatah, Burzine Waghmar, University of London, Anna Reitman, journalist, Nasser Boladai, Balochistan People’s Party, Iran, Abubakar Siddique, journalist, Prof. Joshua Castellino, Middlesex University, and Peter Tatchell, Spokesperson on human rights, Green Party, UK), Hammal Haider Baloch, and Qambar Baloch.

Marino Busdachin, General Secretary of UNPO, and Paulo Casaca, former MEP and Director of the South Asia Democratic Forum, denounced the alleged “kill and dump” policy in Balochistan.

Speakers in different sessions addressed issues such as the inability of the state to protect its citizen and the way it has at times addressed tensions and rights situations particularly in Balochistan. They addressed the issue of Talibanization of Balochistan, the rise of Islamic radicalism in South Asia, security in the Iranian Balochistan, the key role energy and mining resources play in Balochistan, and the influence of Iran, Pakistan, India and China in the region.

The Khan of Kalat Mir Suleman Daud called for a “united Baloch front in the struggle against the horrors imposed on the Baloch people by Islamabad” and hoped that Baloch people will soon realize that unity was the only way forward.

Noordin Mengal stated that that a sovereign state of Balochistan would not only benefit the Baloch people, but also the entire region. Mehran Baloch, Balochistan’s representative at the United Nations, said UNPO was doing a tremendous service to Baloch people by bringing together various key voices on the Balochistan crisis.

He said the conference had been clear in calling for what action the international community should take to help the oppressed people of Balochistan. In reference to the recent handing over of Gwadar Port to China, he said outside interference in Balochistan was at its peak and it was meant at colonizing Balochistan’s natural resources.

The conference declaration stated that restoration of the rights of Baloch people was fundamental including their culture, values, languages, religions, economy, political and legal institutions, traditional knowledge system, way of life, land and resources; that the Baloch people have the right to restore their own state and determine its relations to other political communities, including States and international organizations.
The declaration urged the Government of Pakistan to refrain from “the use of oppressive measures leading to human rights violations against the Baloch” and demanded that the perpetrators of human rights violations should be brought to justice.

Speaking to The News, Melissa Apaza, a UNPO spokesperson said the UNPO believes that the current security situation in Pakistan requires the participation of all stakeholders in order to bring peace to the region of not only Balochistan but also to South Asia as a whole.

She added: “One of our most active members is Balochistan, a region that is facing tremendous difficulties in particular regarding security issues. In fact, the democratic rights of Baloch people to assemble and to protest, as well as the increasing number of involuntary disappearances in the region are components of the Baloch struggle against the daily oppression they face.”


We condemn the genocide of Hazaras in Quetta

Within the last 40 days over 200 Hazaras have been killed and over 300 got injured. The Baluchistan Human Rights Association of Norway would like to reveal the actual facts to the world and readers that Pakistan and Iran both are extremely bigoted states. In Pakistan the minorities including Shias are in hot water, while in Iran the Sunni minorities are facing hardship, especially the Baluch ethnic minority has been deprived from its motherland with all other victimizations. 

After 12 years over 1100 Hazara have been ruthlessly killed and over 3500 got injured but the state apparatus have not played its entrusted responsibility which bound the state to protect the life and property of the citizens in accordance with fundamental laws and constitution. There is also proof that the intelligence agencies are involved in the ethnic cleansing of Hazaras and in the same manner in the massacre of Baluch people. In 16 february the water tanker filled was detonated in a market place near Quetta hazara town. More than 90 people mostly Hazara and Shia lost their lives. A question will probably arise in a prudent mind that the Lashkar E Janguhi cannot operate such a gigantic plan without any help of the other terrorists elements namely Talaban etc. There is also another important factor that leads the footmarks of The Lashkar E Jangjuhi to military establishment.

The leaders of "Lashkar E Jangjuhi" namely Isaq has been released by military establishment in a deal, the other concrete evidence which connect The Lashar E Jangjuhi with them is that the escape of operational commander in Baluchistan Usman saifullah in 2008 from a detention in military cantonment.

The Baluchistan Human Rights association of Norway understands that Pakistan state has deliberately and maliciously manipulated and managed on the name of so called targeted operation against fundamentalists and extremists is eliminating the Baluch political workers and activists, whereas the world knows that the Baluch by birth are circular and liberal and they have been enslaved in the name of so called Islam.

Pakistan has invaded Eastern Baluchistan in the name of Islam. There is a systematic and planned operation which is going on in various districts of Baluchistan ( Kalat, Mastung, Turbat, Panjgur and Mashky etc) whereas the leaders and activists of the lashkar-e-jangjuhi are openly walking in the streets of Punjab district Rahim khan which established the nefarious design of security establishment to exterminate and eliminate indigenous Balcuh population including children and women in the name of targeted operation to console the Hazara victims. We can easily analyze when the "Lashkar E Jangjuhi" league with other terrorist elements have killed over 100 Hazara on 10 february 2013 and the demand of Hazara was that they did not burry their victim dead bodies until the imposition of governor rule and demanded the culprit of Hazaras murders must be arrested but it was vain because the the real authority in Baluchistan are security establishment and they themselves are involved in Hazara and Baluch ethnic cleansing so how can they arrest or eliminate these evils? The presize reason is that all these religious militant organization are the babies of security establishment of Pakistan including "Lashkar E Jangjuhi" which had been created to create problems for Kashmir. 

That it would be worthwhile to state here that the security establishment of Pakistan has established such a pattern that organizations in Baluchistan to counter the Baluch genuine liberation movement "LASHKAR-E.DAFA E PAKISTAN" , "BALOCH MUSALA DAFA TANZEEM" led by Shafeeq Meingal and " MUTAHIDA MAHAZ BALOCHISTAN" led by the Siraj Raisani , all of these groups are league with military intelligence and are killing the Baluch people. But despite of that fact the ethnic community of Hazara is demanding that a targeted operation must be leaded by military, whereas already the operation is going on since 10th February 2013 in Baluchistan is leaded by FC and so called Lashkar-E.Dafa E Pakistan" , "Baluch Musala Dafa Tanzeem" and Mutahida Mahaz Baluchistan".  

Baluchistan's Human Rights Association - Norway 

24rd February 2013

We Have Been Occupying Balochistan For 65 Years:Tarek Fatah


tarek
Kiran Nazish: You say that the Pakistani government has double crossed the US, and the US does not have the guts to stand up to it. What are those deceptions in your opinion? Why do you think the US does not stand up? What is their weakness or restraint?

Tarek Fatah: Any country that harbored and protected Osama Bin Laden for ten years while taking billions in US aid to supposedly locate the world’s most wanted jihadi terrorist, would qualify as a country that double-crossed the USA. Pakistan’s military and civilian establishment that runs the country is guilty on that count. In fact on July 19, when the US House of Representatives voted to cut US aid to Pakistan by $650 million, congressman Ted Poe (R-Texas), put it rather succinctly when he said, “Pakistan seems to be the Benedict Arnold nation in the list of countries that we call allies, they have proven to be deceptive and deceitful and a danger to the United States.”

The United States gets blackmailed time and again by Pakistani Foreign Office’s argument that any sanctions imposed on Pakistan will make things worse with Islamabad’s nuclear assets falling into the hands of radical generals committed to a worldwide jihad.

of appeasement and it seems the US State Department is at conflict with the Department of Defence, but has the upper hand in setting US-Pakistani relations.
The influence of pro-Muslim Brotherhood officials in the US State Department and the White House may also be a reason America has not come down hard on Pakistan and is focused on Iran as its enemy.

KN: What is your definition of a fascist? Especially given that you are a Punjabi Muslim yourself, and in that, how do you deal with the fact the Punjabis are often accused of fascism in Pakistan?
TF:My definition of an Islamofascist in the 21st century is a political group that seeks its own armed militia; its own uniforms, separate social service network and a top-down hierarchal command structure political party that does not entertain any dissent. Like the Nazis and Mussolini’s men, the Muslim Brotherhood, Hamas, Hezbollah, the Jamaat-e-Islami, the various other jihadi groups of the Difa-e-Pakistan Council and the Taliban all fall into this definition to varying degrees. The one tell-tale sign of a fascist setup is its operation of state within a state with private social service networks and armed non-state armies.

My heritage as a Punjabi has been effectively destroyed in Pakistan. It’s a community ashamed of their own mother-tongue, shoe chattering middle classes are by and large ignorant of who they are and thus end up acting as if they are of Arab or Persian descent, thus making them empty vessels that become easily filled with false identities and hatred of the other.

instigated Muslim Punjabis to slaughter their own neighbors and rip apart a 1,000-year-old society where Punjabi Hindus, Muslims and Sikhs flourished together. The same happened in Bengal too, but Muslim Bengalis woke up and realized their mistake. While Bengal’s Muslims walked away from the two-nation theory in 1971-72, Punjabi Muslims hang on to it and have in effect vandalized their own past and future.

KN: You talk about Muslims and Marxists who have betrayed the cause of social justice. Could you give a few specific examples of such cases?
TF:In the post 1990 world when the collapse of the USSR ended the Cold War, the Left in most of the West and communists in the developing world were left with the reality that the entire communist-socialist experiment in the Soviet Union was a farce and that Chinese Communists had overnight become the hallmark of vulgar capitalism.

The only force that emerged as anti-American were the Islamists and Jihadis who turned on to their own paymasters. A worldwide jihad against the US was launched by Muslim Brotherhood and the remnants of the Arab Afghans coalesced as Al Qaeda under the protection of the Taliban.
This fury of new anti-Americanism has met with nodding approval by what is left of the Left in the West. From Chomsky to Ken Livingstone and George Galloway, one can sense their admiration of the Islamist hostility to all things Western.

They all overlook the reactionary nature of the Islamist agenda; their misogyny, the homophobia, the racism and medieval notion of honor and tribe, and chosen to support Hamas, Hezbollah and respect the Muslim Brotherhood and even get entertained by them.

In doing so they have betrayed every aspect of their supposed vision of a future free of exploitation of man by man. The Left should have been leading the fight against medievalism. Instead it has become a mere cog in the wheel of the Islamist movement.

KN: What is your stance on the Taliban and the Pakistani state after the Malala issue, considering the Pakistani government (and civil society) took a stand.
TF: The Taliban are the same Islamofacsist purveyors of hatred and lovers of medievalism that is ingrained in their ideology. Malala on the other hand shows them for who they are and provides us with a sharp contrast that few opponents of the Taliban have been able to do.

As of today close to half a million people from around the world; from the PM of Canada to Shashi Tharoor of India; Richard Dawkins of UK to Nobel Laureate Dario Fo of Italy, people have risen to back this child. Unfortunately, not many among Pakistan’s chattering classes have risen to the occasion. Najam Sethi, Farhanaz Ispahani, Ayesha Siddiqa and Bushra Gohar aside, I see a wave of pettiness that is camouflaged as conspiracies among the elite.

KN: When you say the military establishment and civilian government are both responsible for OBL, what is your say on the Memogate inquiry? Don’t you think there are now clear differences between the two institutions? Considering Pakistan’s foreign policy is mainly the domain of the country’s military?

TF: Today there seems to be a free-for-all among both the military establishment as well as the civilian backroom operators. The carcass is too tempting to not be picked on by the vultures.

KN: Also consider that this government survived the post-OBL crisis. At another time this would have brought the government down, but it is the first time that an elected government has survived this long. Many feel that it shows that the military establishment’s hold is weakening. Do you consider that a step forward for Pakistan?

TF:Not at all. The military knows what side of the bread is buttered. The Kerry-Lugar Bill signed into law by Obama ensures the brigade remains on permanent stand-by in Islamabad.

KN: Also, if OBL was being protected by Pakistan, shouldn’t he have been captured alive to find out if it was a fact? What do you think?

TF:Only the solitary Japanese soldier still fighting the Americans of World War 2 in an Okinawa cave is not aware of the fact that OBL was protected in Pakistan by the ISI.

KN: You say there are flaws in Pakistan’s foreign policy. What are they?
TF: There is no such thing as “Pakistani Foreign Policy.” It is determined by the needs of its military establishment and their requirements. The only countries with which Pakistan’s people have common cultures – India and Afghanistan – are considered as enemies while those who treat Pakistanis like trash – Iran and Saudi Arabia – are its allies. China has massacred its Muslim population, but is Pakistan’s ally and they love China. The US where Muslims have more rights than any other country on earth, is hated by Pakistan.

KN: Do you find any hope in the people of Pakistan then, considering they have been raised by dictators yet many find the state’s democratic process generally equally deceiving? In your view, are there any good leaders in Pakistan at the moment?

TF:I am sorry, but I see little hope. As long as Pakistanis thrive on a diet of lies, they have a bleak future. Imagine, it is hard to find a single Punjabi politician (and its only Punjabis who matter in Pakistan) who is willing to acknowledge the fact that Pakistan invaded an independent State of Kalat in 1948 and that we have been occupying that land for over 65 years.

KN: How do you align Jinnah’s politics with Iqbal’s views or Sir Syed’s movement?
TF: While I have deep admiration for Sir Syed, I do not share the same feelings about Iqbal who managed in one lifetime to be all things to all people.

Both secularists and Islamist Muslims can pick and choose from his works to justify their points of view. He was a Punjabi but never wrote a single line in Punjabi language.

KN: Some people in Pakistan, including some activist groups, talk about the cause of freedom, democracy, and justice. Are these achievable in your view?

TF:Without a decentralization of power from Punjab to the provinces, Pakistan cannot give justice to its people. Without a separation of Islam and the state, Pakistan cannot afford equal citizenship to its inhabitants. Without acknowledging the truth about Balochistan, there can be no honest dialogue among the federating units.

KN: The Pakistanis who inherited freedom and did not struggle for it, it is said; are at ease to unintentionally destroy it simply out of ingratitude and convenience. What do you think can be done?

TF:The only Pakistanis who seem to have freedom belong to the upper class and their urban variety that imitates the West, yet hates it.

The urban working class and the teeming millions who live as an underclass in Karachi, Lahore and other major cities, work in near slave conditions or low wages and no hope of breaking out of their condition while the non-working upper classes have amassed fortunes beyond belief.

Sooner or later this class tension will erupt. So far the ethnic divisions among the working poor have prevented class-consciousness. Freedom for the chattering classes is not freedom for the underclass of Pakistan.

KN: Some of your detractors are critical of the fact that you were born and raised in Pakistan and you call yourself an Indian Muslim. What are your thoughts?

TF:Indian civilization is 5,000 years old and its origins are the Indus Valley. It is disgraceful for anyone born on the Indus or its tributaries to deny their Indianness. It’s as if a Frenchman says he is not European.

Even as a child and a teenager in Pakistan, I was conscious of the fact that I was a child of Asoka as much as I was a descendent of Bullay Shah and Baba Farid.

KN: Is there anything at all that you find good about Pakistan?
TF:Just the rural people of Punjab, Balochistan, Pukhtunkhwa and Sindh. Get rid of the urban lice and we will have the land of Bullay Shah and Baba Farid breathe again with chimes of Gul Khan Nasir, Ghani Khan and of course Bhittai in the background.

KN: How did you feel about recovering from cancer? What do you want to do with this new life that you did not think of before?

TF: Discovering that one has cancer is an earth-shaking event and leaves the family in a state of shock and grief. For me and my family, the shock and grief lasted no more than 5 minutes and broke into laughter when I told my wife I had a handsome life insurance policy so hire a rock band for my funeral.

In fact, we did have a musical concert in both the hospital where I was treated and at the physiotherapy center where I learnt how to walk again. What is very strange is that not once did I feel like praying for myself. I found the act a bit selfish.

While an Islamist website asked people to pray for my death, which I found sad, but funny, a Pakistani Church held a prayer for my health every Sunday. A friend who is an Imam, a convert from Barbados, would top in every week, but just to chat helped me retain my senses, but above all my wife and daughters ensured my spirits were up. Not a tear, even when the docs gave me about three months to live. When the call comes, I will go.It’s been a good innings. (Courtesy: The Friday Times)
Republished in The Baloch Hal on January 8, 2012
 

Editorial: Gwadar Port: China’s Midday Robbery. Malik Siraj Akbar, The Baloch Hal

The Pakistani government has finally decided to take away the control of the Gwadar Port from the Port of Singapore Authority (P.S.A.) and hand it over to China. On Monday, President Asif Ali Zardari formally presided over a signing ceremony of handing over the Gwadar port to China Overseas Ports Holding Company Limited. He said he hoped that this step would open new economic opportunities for ‘our people’. The Chinese government had assisted the government of former military dictator General Pervez Musharraf to construct the controversial port in Gwadar. Despite its inauguration some years ago, the port has not been fully functional because of the inadequacy of road infrastructure required to truly connect the port with the Central Asia. 
Gwadarporttt
As expected, the Baloch nationalists have strongly opposed the government decision. The loudest criticism has come from the Balochistan National Party (B.N.P.) of former chief minister Sardar Akhtar Mengal. Mengal’s father, Sardar Attaullah Mengal, who served in 1970s as Balochistan’s first chief minister, termed the handing over of the Gwadar Port as the last nail in the Baloch coffin. The Balochs are outraged over the federal government’s absolute indifference toward their wishes and aspirations while making key decisions about the fate of their mineral-rich province. Neither the Balochistan government nor the Baloch nationalists were consulted before handing over the port to China. This adds to the Baloch sense of alienation toward the federal government which seemingly treats Balochistan like a colony. Islamabad has shown scant respect for the wishes of the Baloch people who have been fighting for almost a decade to control their own resources.

While Islamabad keeps discrediting the genuine Baloch political demands by billing them as the foreign-funded political movements, it is clear that there is more foreign involvement and cooperation on Pakistan’s side to exploit and usurp Baloch natural resources. Pakistan uses American weapons and Iranian intelligence expertise to kill the Baloch people and uses Chinese assistance to robe the province’s mineral wealth. Our past experiences with China at Sandak gold and copper project and the construction of the Gwadar Port show that they were least bothered about the Baloch interests. They greedily extracted Balochistan’s mineral wealth and gave nothing back to the Baloch communities in terms of employment opportunities and benefits. The Chinese brazenly bribe government authorities to win the contracts on major projects and show little respect for the laborers working on these projects.

By awarding significant contracts to foreign countries without the Baloch into confidence, Islamabad is contributing to Baloch frustration. In the past, Baloch armed groups, such as the Baloch Liberation Front (B.L.F.) had attacked Chines engineers working on the Gwadar Port. Nine years later, Gwadar has become a much more volatile and insecure place as compared to the 2004 attack. The Baloch insurgency, which was then confined to Marri and Bugti tribal areas, has now shifted to Gwadar and other parts of Mekran. Pakistan is also risking the safety of Chinese by offering them the control over Gwadar at a time when Balochistan is in a war-like situation and violence is omnipotent. The government should review its decision. Until the conflict in Balochistan is peacefully resolved, the situation on the ground is not favorable to any kind of foreign investment.

We urge all political parties of Balochistan to show the same level of unity and commitment as they did in early 2000s by opposing the construction of the Gwadar Port. These projects will not benefit the Baloch but will open doors for non-locals to cause a demographic imbalance against the indigenous Baloch people. The Baloch demands put forward Islamabad almost a decade back have still not been met. The Baloch had demanded that priority should be given to the local people in employment opportunities; outsiders should not be given the right to vote for at least 25 years and all investment in Gwadar should be done with the partnership of the local people. These legitimate demands are still unattended because Islamabad does not seem to be interested in the welfare of the Baloch people.

The Baloch should do whatever it takes to resist the Chinese presence in Balochistan because most of Pakistan’s foreign friends such as China, Iran and Saudi Arabia are not friends of the Baloch. Pakistan uses Balochistan as a ground for all types of experiments ranging from nuclear tests to constructing naval bases for foreign countries. The Balochs have historically opposed the use of their land against any neighboring countries, particularly Afghanistan. The Chinese will not suffice with the Gwadar Port; their next goals would be to establish naval bases in Balochistan and gain control of the province’s key mineral projects such as Reko Diq. At this chaotic situation involving the Baloch people and Islamabad, China should stay away from Balochistan.

There is nothing wrong with brokering agreements with foreign countries. However, we believe all such deals should be inked considering the wishes and the interests of the indigenous people. The terms and conditions of Islamabad’s handover of Gwadar to China remain elusive and unaccommodating of the Baloch aspirations. Political and business deals should be based on mutual respect and equality instead of being meant to legalize the usurpation of a weaker people’s resource by a powerful country. This is absolute midday robbery.

MALIK SIRAJ AKBAR
Editor-in-Chief 
The Baloch Hal
Published in The Baloch Hal on February 20, 2013


Leave a Reply

اسپانیا سه نفر را به اتهام خبرچینی علیه اپوزیسیون ایران دستگیر کرد

اسپانیا سه نفر را به اتهام خبرچینی علیه اپوزیسیون ایران دستگیر کرد

پلیس اسپانیا یک حلقه جاسوسی علیه اپوزیسیون ایران را دستگیر کرده است. دو مرد و یک زن به اتهام تعقیب و تهدید فعالان سیاسی ایرانی مخالف جمهوری اسلامی در مادرید و سانتاندر در شمال این کشور دستگیر شده‌اند.

وزارت کشور اسپانیا روز جمعه (۲۲ فوریه/۴ اسفند) اعلام کرد که پلیس این کشور سه نفر را دستگیر کرده ‌است که مظنون به فعالیت جاسوسی و خبرچینی علیه اپوزیسیون ایران بوده‌اند.

به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، این افراد مظنون در یک سازمان غیردولتی (NGO) اسپانیایی نفوذ کرده بودند که در عرصه کمک به پناهجویان فعال است.

این سه تن متهم هستند به اینکه ایرانیان پناهجوی عقیدتی را شناسایی می‌کرده‌اند و اطلاعات آن‌ها را به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران انتقال می‌داده‌اند.

یکی از این سه تن در سفارت جمهوری اسلامی در مادرید کار می‌کرده، ولی هنوز مشخص نیست که چه سمتی در این سفارت‌خانه داشته است.

در اطلاعیه وزارت کشور اسپانیا آمده است که دستگیر‌ی‌ها در شهر توره‌لاوگا واقع در شمال کشور و در مادرید، پایتخت اسپانیا، صورت گرفته‌اند. زمان دستگیری‌ها مشخص نیست.

به گزارش خبرگزاری آلمان، این حلقه جاسوسی با سفارت ایران در مادرید در تماس بوده ‌است.

یکی از سه نفر دستگیر شده، زنی است با تابعیت اسپانیایی که حرفه‌اش مشاورت حقوقی بوده است. یکی دیگر از آنان نیز دارای تابعیت اسپانیایی است و به عنوان مترجم کار می‌کرده است. هر دو نفر به یکی از سازمان‌های فعالان دگراندیش ایرانی در توره‌لاوگا نفوذ کرده بودند.

گفته می‌شود، بر پایه اطلاعاتی که این سه تن به مقامات امنیتی جمهوری اسلامی داده بودند، یک مخالف ایرانی به‌طور غیرقانونی در سفارت ایران در مادرید بازداشت شده بود.

جعبه سیاه پرونده 24 میلیاردی را در اثر سانحه رانندگی فوت کردند!

متن زیر گزارشی از مافیای ایتالیا نیست، بلکه حکایت مافیای "بیت رهبری" می باشد که چگونگی سر به نیست کردن اعضاء سوخته را بزبان آخوندی در رسانه حکومتی بازتاب داده است. «جعبه سیاه پرونده فساد بزرگ مالی علیرضا ریاضی، رابط امیرمنصور آریا با مدیران وزارت راه بود که در سال 1390فوت کرد، این فرد به گواه ابوالفضل گلزاری یکی از متهمین پرونده فساد مالی، 24 میلیارد تومان را از مه‌آفرید خسروی گرفته تا آن را بین مدیران وزارت راه در قالب رشوه تقسیم کند.علیرضا ریاضی که تابستان پارسال در حادثه رانندگی فوت کرد یکی از صندوقچه‌هایی بود که می‌توانست مشخص کند آن 24 میلیارد تومان به چه کسی داده شده، او یکی از جعبه‌ سیاه‌های پرونده بود که فوت کرد.»

مافیا به اشکال مختلف اهداف خود را پیش می برد و مرسومترین آن حذف فیزیکی مهره های سوخته می باشد.آنجا که لازم بدانند پدرخوانده را به جلو صحنه میفرستند تا مانع لوء رفتن کل شبکه گردد.بیاد داریم که «محمد شریف ملک زاده که به اتهام های مالی دستگیر شده بود، پیش از برگزاری دادگاه توسط آیت الله خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ایران عفو شد.» در شرایطی که زورگیری مافیاهای قدرت بر ملت ایران آشکار است؛ و مرگ یکی از پادوهای مافیا عمدی بنظر میرسد، رسانه حکومتی فارس فیلم/ درگیری سارقان زورگیر با پلیس ۱۱۰"با کارگردانی دانه درشت ها (بابک زنجانی، برادران لاریجانی، مجتبی خامنه ای و ...)" را به نمایش می گذارد تا ردهای زورگیران واقعی و آدرس جعبه سیاه در "بیت رهبر" را کور کنند. مافیای رهبر مهره های سوخته را پس گردنی میزند(لاریجانی ها)، و در صورت لزوم "در اثر سانحه رانندگی فوت شان می کند"، زبان افشاگران را گره می زند، سایت های آنها را فیلتر می کند (بنظر می رسد سایت بازتاب امروز بخاطر افشای بابک زنجانی و ...فیلتر شده است) و مردم را به تماشای ویدئوهای دستگیری گرسنگان دعوت می کند.

*******

فارس گزارش می‌دهد
سرنوشت جعبه سیاه پرونده 3 هزار میلیاردی چه شد؟

خبرگزاری فارس: در جریان رسیدگی به پرونده فساد 3هزار میلیاردی ابهاماتی به وجود آمد که یکی از آن‌ها سرنوشت نامعلوم جعبه سیاه پرونده بود که اطلاعات مهمی را در اختیار داشت.
خبرگزاری فارس: سرنوشت جعبه سیاه پرونده 3 هزار میلیاردی چه شد؟

به گزارش خبرنگار قضایی خبرگزاری فارس،‌ در جریان رسیدگی به پرونده فساد بزرگ مالی دو فرد با یک نام مشترک وجود داشتند که از یکی از آن‌ها به عنوان جعبه سیاه یاد شده است.

جعبه سیاه پرونده فساد بزرگ مالی علیرضا ریاضی، رابط امیرمنصور آریا با مدیران وزارت راه بود که در سال 1390فوت کرد، این فرد به گواه ابوالفضل گلزاری یکی از متهمین پرونده فساد مالی، 24 میلیارد تومان را از مه‌آفرید خسروی گرفته تا آن را بین مدیران وزارت راه در قالب رشوه تقسیم کند.

مرگ علیرضا ریاضی سبب شد تا سرنوشت این 24 میلیارد تومان در هاله‌ای از ابهام قرار گیرد و مشخص نشود که وی این رقم سنگین را بین چه کسانی تقسیم کرده است.

اما در این میان علیرضا ریاضی دیگری هم بود که به عنوان سرپرست بانک صادرات منطقه اهواز و به اتهام  فساد اقتصادی به 15 سال حبس و انفصال موقت از مشاغل دولتی محکوم شده است.

تشابه اسمی با سرپرست بانک صادرات منطقه اهواز

ناصر سراج، قاضی شعبه اول دادگاه انقلاب در گفت‌وگو با خبرنگار فارس در رابطه با این دو فرد گفت: تشابه اسمی در این پرونده وجود داشته، علیرضا ریاضی سمت دولتی نداشت و در یکی از شرکت‌ها مشغول به فعالیت بود.

وی افزود: این فرد پیش از مطرح شدن پرونده بر اثر سانحه رانندگی فوت کرده و تنها با سرپرست بانک صادرات منطقه اهواز تشابه اسمی داشته است.

جعبه سیاه پرونده می توانست راز 24 میلیاردی را فاش کند

ابوالفضل گلزاری در هشتمین جلسه رسیدگی به پرونده فساد بزرگ مالی گفت: علیرضا ریاضی که تابستان پارسال در حادثه رانندگی فوت کرد یکی از صندوقچه‌هایی بود که می‌توانست مشخص کند آن 24 میلیارد تومان به چه کسی داده شده، او یکی از جعبه‌ سیاه‌های پرونده بود که فوت کرد.

وکیل گلزاری در دادگاه گفت: موکلم هر کاری را که انجام داده است با دستور مه‌آفرید بوده است. در راه آهن شیراز-بندرعباس قرار بود دو درصد قرارداد با شرکت هیبت ایرانیان به مدیران وزارت راه داده شود که با الحاقیه‌ها این میزان کم شد.

قاضی سراج گفت: اگر آن جعبه سیاه بود تکلیف آن 24 میلیارد تومان هم معلوم می‌شد اما الان زیر خاک خوابیده است.

در مرداد ماه 1390 بود که رسانه‌ها از کشف اختلاسی بزرگ در بانک های ایران خبر دادند که طی آن مه آفرید خسروی توانست مبلغ 3 هزار میلیارد تومان را از شبکه‌های بانکی ایران به سرقت ببرد.

اولین جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده فساد مالی در تاریخ 29 دی‌ماه 1390 برگزار شد و پس از برگزاری 15 جلسه دادگاه،‌ در نهایت 29 بهمن ماه سال جاری احکام متهمین فساد مالی صادر شد که بر اساس آن 4 نفر از متهمین به اعدام محکوم شدند.

گزارش: سعیده اسدیان

بمناسبت روز جهانی زبان مادری: ظلم مضاعفی که به ما رفته و می‌رود دكتر عبدالستار دوشوكي

متاسفانه فرهنگ تبعیض و تحقیر دیگران در ایران و بخصوص بین هموطنان مرکز نشین نهادینه شده است. تحت تاثیر بمبارانهای تبلیغاتی نظیر "هنر نزد ایرانیان است و بس" و فارسی شکر است" و غیره، بسیاری از آن‌ها از درک این حقیقت ساده عاجز هستند که زبان مادری هر کسی برای او "شکر" است؛ و این حلاوت مختص زبان فارسی نیست. بلوچ‌ها نیز به زبان بلوچی می‌گویند "عـسـل" یا شـهـد. "بلوچی مئی وتی شهدین زباننت".
 
محرومیت از تحصیل به زبان مادری نه تنها بی‌اعتناعی به قانون اساسی معیوب جمهوری اسلامی و نقض آشکار حقوق بشری انسان‌هاست، بلکه در کشور ما تبعات بسیار جدی برای بهروزی آتی و مشارکت عمومی اقوام ایرانی بخصوص بلوچ‌ها، ترک‌ها، عرب‌ها، ترکمن‌ها و کرد‌ها دارد. برای درک این واقعیت غیر منصفانه و دردآور باید به حقیقت تلخ تبعیض همیشه حاکم در کشورمان رجوع کرد.
 
اکثریت فرزندان هموطنان فارس زبان در تهران، مشهد، کرمان، شیراز، اصفهان و یزد و صد‌ها شهر دیگر با امکانات نسبی بسیار فراوان آموزش و پرورش را به زبان مادری خود آغاز می‌کنند. چالش بزرگ فرزندان این هموطنان یاد گرفتن نوشتن الفباء و خواندن است و بس. اما در بلوچستان و مناطق قومی یا ملیتی ایران علاوه بر فراگیری حروف الفبا و اعداد، یاد گرفتن زبان جدیدی به نام زبان فارسی نیز مطرح است. بسیاری از محققان و کار‌شناسان امور آموزش و پرورش بر این عقیده‌اند که آموزش اجباری به زبانی غیر از زبان مادری یکی از عوامل عمده اُفت آموزشی و بازماندگی از تحصیل در‌‌ همان "آغاز" کار می‌باشد.
 
  حال بگذریم از این حقیقت تلخ که ما بلوچ‌ها در مدارس کپری بدون امکانات، باید با افتخار با هموطن تهرانی در کنکور رقابت کنیم. نمونه تجربه شخصی: بعنوان مثال "جمع" برای من درختهای گرمسیری بودند با میوه‌هایی گیلاس شکل اما با طعم انجیر در پشت اداره پست و تلگراف قدیمی چابهار که صد و سی سال پیش انگلیس‌ها آن را بنا نهاده بودند. بخش قابل توجهی از تلاش فکری من برای یاد گرفتن صرف این شد که یاد بگیرم بین درخت "جمع" و جمع اعداد، و یا "ممنوع" و "ممتنع" و صد‌ها مثال دیگر تفاوت از زمین تا آسمان است. اینگونه بود که من در دبستان با جمع اضداد، تضریب تبعیض‌ها و تفریق امکانات و تقسیم بی‌عدالتی‌ها بزرگ شدم تا علیرغم محرومیت‌ها، کشورم را ـ کشوری که در آن من شهروند درجه دو و سه بودم ـ دوست بدارم و در مدرسه برای آن سرود افتخار بخوانم. وقتی که بزرگ شدم و بعنوان اولین دانشجوی تاریخ چابهار برای تحصیل علم پزشکی به تهران رفتم، شوکه شدم. زیرا اکثر دانشجویان همکلاس و فارس زبان من از مرکز و شمال و جنوب و غرب و شرق کشور از حکومت و "کمبود‌های" موجود گله داشتند. من در مقایسه به شکوه‌های آن‌ها سکوت اختیار کردم، زیرا می‌دانستم که اینگونه دردمندان مستمند، درد ما بلوچ‌ها را هرگز نخواهند فهمید. اینک بیش از ۳۵ سال از آن روز گذشته است و هنوز هم نمی‌فهمند.
 
بحث من در مورد جدال بر روی واژه‌های نظیر قومیت و ملیت و امثالهم نیست. بحث من بسیار بنیانی، عملی و به دور از این جنجالهای ساخته شده خودی و غیر خودی است. اگر همه ما ایرانی هستیم ـ که هستیم ـ پس در این صورت امکانات آموزشی در مناطقی مثل بلوچستان باید حداقل دو برابر تهران و اصفهان باشد، زیرا کودک بلوچ چالش و تکلیف دوگانه‌ای در کلاس کپری خود برای یادگیری در پیش رو دارد. او علاوه بر یادگیری الفبا و اعداد، زبان "ناآشنا"ی فارسی را نیز باید یاد بگیرد. اما افسوس و صد افسوس که در کشور ما اوضاع همیشه بر عکس بوده و است (امیدوارم در آینده اینطور نباشد). باید گفت که خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا می‌رود دیوار کج. و اینگونه است که دیوار کج زبان فارسی ما (بلوچ‌ها) و بخت "کج‌تر" ما در این کشور "پرافتخار" ادامه دارد؛ علیرغم اینکه در ماه می سال ۲۰۰۹ میلادی مجمع عمومی سازمان ملل با تاکید بر مصوبه شماره ۱۳۵/۴۷ تصویب شده در سال ۱۹۹۲در مورد منشور جهانی حقوق افراد وابسته به گروه‌های قومی، ملی، زبانی و مذهبی دنیا و همچنین معاهده بین المللی حقوق مدنی و سیاسی، مصوبه شماره ۲۶۶/۶۱ را تصویب نمود که بر اساس آن دولت‌ها موظف هستند تا از خزینه و میراث زبانی و فرهنگی موجود در کشور خود حمایت و پاسداری کامل بکنند؛ ما همچنان اندر خم یک کوچه‌ایم.
 
از منظر زبانی بیش از دوسوم کشورهای جهان جمعیتی کمتر از کل بلوچستان دارند. اما در بلوچستان ایران تدریس به زبان بلوچی ممنوع است؛ در حالیکه در بلوچستان پاکستان که بلوچی یک زبان رسمی است، اینگونه نیست. بر طبق قانون اساسی افغانستان نیز بلوچی یک زبان برسمیت شناخته شده می‌باشد. در مورد تبعیض و سرکوب زبانی و فرهنگی، می‌توان به بسیاری از اقوام و "ملیت‌های" دنیا اشاره کرد که از حق تدریس به زبان مادری خود بصورت عامدانه و جابرانه محروم هستند.
 
زبان تامیل مثال گویائی است. تامیل‌ها که زبانشان در رده هیجدهُم جدول زبان‌های زنده دنیا قرار دارد، بدلیل مطالبه حقوقی سیاسی ـ فرهنگی و از جمله زبانی خود، توسط دولت مرکزی سریلانکا و با کمک برخی از کشورهای جهان از جمله ایران با بیرحمی و شقاوت توصیف ناپذیری سرکوب (و نابود) شدند.
 
بر طبق اصل پانزده قانون اساسی جمهوری اسلامی، زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و "کتب درسی" باید با این زبان و خط باشد. ولی استفاده از زبان‌های قومی و محلی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آن‌ها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است.
 
اما علیرغم این حق تصریح شده در قانون اساسی، یاد گیری به زبان مادری، نه به مثابه یک حق، بلکه بعنوان یک خطر بالقوه امنیتی تلقی می‌شود. این تفکر تبعیض آمیز نه تنها توسط سلسله پهلوی بلکه توسط رژیم جمهوری اسلامی نیز تبلیغ و ترویج می‌شود. بحث من هرگز از منظر جدایی طلبی و یا "ضدفارس" نبوده و نیست. بحث من این است که اگر زمامداران کشور و هموطنان فارس زبان عملا  مایلند که ما سرود "ای ایران" را به فارسی، بهتر از خود فارس‌ها، بخوانیم و زبان فارسی را یاد بگیریم و بخشی از جامعه هم بخشگر و مولد ایرانی باشیم، باید به ما امکانات آموزشی دو برابر نسبت به هموطنان فارس زبان داده شود.
 
نمی‌توان ما را محروم نگه داشت، سرکوب کرد، مورد تبعیض و ظلم و ستم دوگانه قرار داد، و آنگاه انتظار داشت که سرود "ای ایران ‌ای مرز پر گهر" را حتی از هموطنان فارس زبان تهرانی و اصفهانی رسا‌تر و با اشتیاق‌تر بخوانیم. امروزه از بین بیش از هفتاد هزار دانشجو در استان سیستان و بلوچستان، کمتر از پانزده درصد آن‌ها بلوچ هستند، آن هم در حالیکه بیش از شصت درصد آن‌ها در دانشگاه آزاد تحصیل می‌کنند. یعنی در حقیقت دانشجوی حضوری بلوچ در دانشگاهای سیستان و بلوچستان کمتر از هفت در صد است، در حالیکه جمعیت بلوچ در استان بیش از هفتاد درصد می‌باشد. این در عمل یعنی ما فقط به ده درصد حقوق خود در "کشور عزیزمان" دست یافته‌ایم ـ و آیا این مایه افتخار است که بر ایرانی بودن خود ببالیم. متاسفانه هموطنان ما در بقیه نقاط ایران، عمق متعفن این تبعیض "جنایتکارانه" را درک نمی‌کنند.
 
خانم ایرنا بوکووا مدیر کل یونسکو در پیام خود به مناسبت ۲۱ فوریه، روز جهانی زبان مادری تاکید می‌کند که اولین اصوات قابل فهم از طریق زبان مادری ابراز می‌شوند. روز جهانی زبان مادری فرصت مغتنمی است برای درک اهمیت زبانهای مادری و بسیج همگانی برای ترویج سیستم آموزشی چند زبانگی و تنوع زبانی. زبان مادری موضوع اصلی هویت اشخاص و آموزش بزبان مادری روش بسیار موفقی برای مبارزه با تبعیض، و همچنین برای تامین سلامت جامعه است. متاسفانه رژیم جمهوری اسلامی که خود را "تافته جدا بافته‌ای" می‌پندارد، هیچگونه تعهد عملی نه تنها به قانون اساسی خود ندارد، بلکه علیرغم پیوستن به معاهده‌ها و منشورهای بین المللی، هیچگونه اهمیتی برای آن‌ها قائل نیست.
 
جمهوری اسلامی روز جهانی زبان مادری را همانند بسیاری از سالروز‌ها و مناسبت‌های بین المللی نظیر "روز جهانی کارگر" و "روز جهانی زن" و غیره، توطئه استکبار می‌داند و با آن‌ها دشمنی عملی می‌ورزد. متاسفانه فرهنگ تبعیض و تحقیر دیگران در ایران و بخصوص بین هموطنان مرکز نشین نهادینه شده است. تحت تاثیر بمبارانهای تبلیغاتی نظیر "هنر نزد ایرانیان است و بس" و فارسی شکر است" و غیره، بسیاری از آن‌ها از درک این حقیقت ساده عاجز هستند که زبان مادری هر کسی برای او "شکر" است؛ و این حلاوت مختص زبان فارسی نیست. بلوچ‌ها نیز به زبان بلوچی می‌گویند "عـسـل" یا شـهـد. "بلوچی مئی وتی شهدین زباننت". در پایان برای آنانی که معتقدند بلوچی گویشی از زبان فارسی است، لطفا این شعر رایج بلوچ را بخوانند تا بدانند "نزدیکی‌ها" چقدر نزدیک هستند؟ "گــَنـوکـن دلّ کـۀ پــۀ تَــَو پـهـر بـنـدیـت / تــَچـوکین آپ پــُشـتأ کـِشـک رنـدیـت".
 
 
پنجشنبه ۳ اسفند
۱۳۹۱
عبدالستار دوشوکی
 
مدیر دفتر مطالعات بلوچستان ـ لندن

بازهم ناسيوناليتها و مسئله تجزيه طلبي و مبلغان آن دکتر گلمراد مرادی

من بارها گفته و نوشته ام. چه چیزی باعث تجزیه طلبی می شود؟ آیا اگر شمای حاکم، ابتدائی ترین حقوق ملیتها و بقول خودتان اقوام را برسمیت بشناسید، باز هم بوی تجزیه خواهد آمد؟ من در اینجا با اطمینان می گویم، نه. پس تجزیه طلب واقعی آن کسانی اند که نمی خواهند هیچ کسی به حق خود برسد و همه تابع و گوسفند وار مطیع باشند.
 
بازهم ناسیونالیستهای کور وبرتری طلب
ایران و تحریک به  "تجزیه طلبی"!
 
متأسفانه باید مکررا گفته شود، تا زمانی که احساسات و تندروی و نا آگاهی بر جهان ما حاکم است، حرف برتری طلبان، ناسیونالیستهای کور و دیکتاتور معابان خریدار دارد. تعجب نباید کرد اگر مردم به دنبال یک مشت آهنین می گردند و تعجب هم نباید کرد، اگر فرمانده ومعلم بسیجی ها درملاء عام و دربرابر دوربین خبرنگار، می گوید: "اگر رئیس جمهور شود اولین کارش ریشه کن کردن فساد درمیان جوانان و آن باتشکیل یک بریگارد آهنین است"! نقل بمعنی. یعنی برای ریشه کن کردن "فساد" حتما نیازبه سرکوب است تا آموزش!! من در اینجا باید یک واقعیتی را بیان کنم که جنگ افروزان و تجزیه طلبان اصلی همین آدمهای عقده ای و قدرت طلب اند و باید آنهارا به مردمان ملتهای ایران در سطح هر چند محدودی معرفی نمائیم. می گویم در سطح محدودی، زیرا این حضرات مبلغ برتری طلبی و ناسیو- نالیست کور و جنگ افروز، بودجه و رسانه های 24 ساعته تلویزیونی هم در ایران در اختیار دارند و هم درخارج از کشور بعنوان بخشی از اپوزیسیون و هم پیمان با امپریالیسم هار در اختیار دارند و این خارج نشینان اپوزیسیون هم به ما مدافعان حقیقت هیچ امکانی را نمی دهند که بتوانیم حرفهایمان را بزنیم و حد اقل از خود دفاع کنیم و به مردم پاک دل داخل مملکت بگوئیم که واقعیت چیز دیگری است نه آنچه که این برتری طلبان اظهار می کنند. اینان یک جانبه می روند به قاضی و با تأسف باید بگویم، این حضرات در جامعه تا حدی نا آگاه ما، نیز تأثیر گذار اند. بازهم متأسفانه باید گفت: تا زمانی که وضع بدین منوال است، سرزمین ما روی آزادی، آرامش و دمکراسی را به چشم نخواهد دید. اما ما امید واریم و یقین داریم که بدون شک دنیا بدین شیوه نخواهد ماند. روزی حقیقت روی خواهد شد وما پیروزیم. درهرصورت آن کسانیکه به زندگی صلح آمیز ملتها درکنار هم و به دوری از جنگ افروزی باور دارند، اگر چه دارای کمترین امکانات اند، نمی توانند ساکت بنشینند و تبلیغات دروغین و هیستریک و جنگ طلبی این ناسیونالیستها را تحمل کنند. ما با همین امکانات کم، اما شرافتمندانه که در اختیار داریم به پا می خیزیم و به مبارزه صلح آمیز ادامه می دهیم. بگذارید، هر نوع توجیه گری انجام دهند. به یقین ایمان داریم که طلا درزیر انبوهی از خاک هم طلا می ماند و تغییر نمی کند. من واقعا نمی فهمم که این آقایان چرا نمی خواهند قبول کنند که زمان سر سپردگی و برده داری سپری شده و پدر من نوعی اگر بردگی را پذیرفت و سکوت کرد، من دیگر نمی خواهم نوکری کنم. می خواهم حد اقل حقوق مساوی داشته باشم، نه کم و نه زیاد. درهرحال از آنجا که ما بودجه باد آورده ای در اختیار نداریم، لذا با دست خالی و فقط با توان و نیروی خود می کوشیم واقعیت را حد اقل به بخش کوچکی از اذهان عمومی و قبل ازهمه به روشنفکران و متفکران سرزمینمان برسانیم و به افرادی رجوع کنیم که درکار روزنامه نگاری مدرن و در خبر رسانی تبحر دارند، اما به دنبال سود و در آمد هنگفت نبوده و نیستند و آن اکثرا کسانی هستند که سایتهای اینترنتی را می گردانند. پس این نوشته و نظیر آن در چنین سایتهائی منتشر می شوند. آن گونه که اشاره شد، خود این سایتهای ارزنده که برای نمونه این نوع مقالات را درج می کنند، امکانات محدودی دارند و هرکدام از آنها به احتمال قوی باهمت و نیروی یک یا دو نفر از همه چیز گذشته اداره می شوند. خوشبختانه دنیای دجیتال امروزی این امکان را به ما می دهد که حد اقل فیلمها و اخبار تهیه شده از طرف خود این ناسیونا لیستهارا با بیان و تفسیر، مجددا پخش کنیم. برای نمونه، شما اگر بی طرفانه این فیلم ویدئوئی زیر را که خود این رسانه های پشتوانه دار وبه اصطلاح بخشی از اپوزیسیون که همان موزیک وساز بسیجی های ناسیونالیست اسلامی را می زنند، با وصف طولانی بودن اش ملا حظه کنید، خواهید دید با سر هم بندی کردن یک مشت مطالب تبلیغ آمیز و احساسات بر انگیز و حتا دروغ افکار عمومی را خدشه دار می کنند. دقیق پیروی از تز گوبلز که دروغ را هر چه بیشتر تبلیغ کنید خود دروغ گو به احتمال زیاد باورش می شود! هدف این آقایان در اصل، ملیت ستیزی، مغلطه گری و در نهایت دشمن تراشی و جنگ افروزی بین ملیت های یک سر زمین است. حالا می فرمائید چرا؟ خیلی ساده، برای این که مردم احساساتی شوند و به یک "مشت آهنین" بله بگویند! در واقع استفاده از سلاح کهنه و فرسوده تفرقه بیانداز و حکومت کن ابزار این آقایان است. صلح و دمکراسی به زیان اینها است. چون می دانند صلح و آزادی و دمکراسی به ملیتها امکان تفاهم ودرک بیشتر باهم زیستن را بدست می دهد و انسانها امکان می یابند که یاد بگیرند، آنچه برای خود خوب است برای دیگران هم خوب است و از این طریق پی به مفهوم زندگی واقعا شرافتمندانه بردن است. پس برای دیکتاتور طلبان حتما باید دشمنی و جدل باشد. زیرا خوب می دانند و خوب درک کرده اند که بیش ازاین ملتهای تحت ستم نمی خواهند برده باشند. درنتیجه با تحریک احساسات شهروندان ساده لوح خلق حاکم، جنگ به راه می افتد وتنها راه برای مدافعان حقوق اولیه که باقی گذاشته می شود، آن هم بسیار محدود دفاع از خود کردن و یا در نهایت، ساز جدائی زدن است. خوب، این خود زمینه رابرای پیاده کردن حکومتی مطلقه آماده می کند. در حقیقت ما می خواهیم به هر وسیله صلح آمیز ممکن جلو این تفرقه اندازان را بگیریم. حالا برای توجیه گری به بینندگان و شنوندگان خود می گویند: در زیر این شعار یک چیزی خوابیده است!! خوب اگر این طور است، این گوی این میدان چرا از تشکیل میزگردی در برا بر بینندگان و شنوندگان عزیزتان می ترسید؟! چرا فقط شعار می دهید؟ بنده نوعی حتا حاضرم با محافظه کار ترین و ناسیونالیست ترین ها بر سر یک میز گرد حاضر شوم و با سند بر سر حقوق انسانی دور از فحش و ناسزا به بحث بنشینیم. اگر واقعا ریگی در کفش نیست و قصد عوام فریبی ندارید، بفرمائید.
 
در هر حال اگر از من پیر که نه قدرت طلبم، نه از منبعی پول می گیرم، زیرا نیاز ندارم و نه می خواهم ملتها توی سر هم بزنند، زیرا بمرض سادیسم دچار نشده ام، بپرسید که این جنگ افروزان و ناسینالیستهای دشمن تراش را معرفی کنم، حتما دوستانه به همه شما عزیزان خواهم گفت: که آقای فرامرز فروزنده، مجری برنامه تلویزیون اندیشه و آقای روزبه فراهانی مجری برنامه تلویزیون و هومن و رئیس بسیجی های ایران و نظیر اینها که بدون شک و تردید به وسیله نیروهای راست برتری طلب و دیکتاتور معاب تغزیه می شوند، باید نام برد که به جلو فرستاده شده اند و نقش سپر بلارا دارند. درواقع اینها و نظیرشان جیره بگیرند وکاره ای نیستند. در پشت سر این افراد محافظه کاران پولدار ایستاده اند و آنها را بجلو جبهه رانده اند و آن طور که اشاره شد، آنها را سپر بلا کرده اند. با اطمینان باید گفت که تجزیه طلب و جنگ افروز واقعی پشت پرده ای هائی هستند که به این آقایان یاد می دهند چگونه طوطی وار بوظیفه خود، عمل کنند. ما باید به این آقایان بگوئیم، ملتی که نخواهد بیش از این برده باشد و حقوق ابتدائی خودرا طلب کند؛ مانند کردها، تجزیه طلب نیستند، بلکه شما و اربابانتان هستید که به تجزیه طلبی دامن می زنید. در یک کلام باید گفت: کسانی که تجزیه طلبی را لولوی سر خرمن کرده اند و مردمان خلق حاکم را از آن می ترسانند، بوئی از دمکراسی نبرده اند و همان مشت آهنین خواهند!!
 
من بارها گفته و نوشته ام. چه چیزی باعث تجزیه طلبی می شود؟ آیا اگر شمای حاکم، ابتدائی ترین حقوق ملیتها و بقول خودتان اقوام را برسمیت بشناسید، باز هم بوی تجزیه خواهد آمد؟ من در اینجا با اطمینان می گویم، نه. پس تجزیه طلب واقعی آن کسانی اند که نمی خواهند هیچ کسی به حق خود برسد و همه تابع و گوسفند وار مطیع باشند.
نکاتی که دراین ویدئو نظرم را جلب نمود، ابتدائی ترین تعریف تاریخی درباره برخی واژه ها و افراد بود. هر انسانی از خود می پرسد که این مجریان برنامه یا واقعا نمی دانند که باید در این صورت چیزی نگویند و مغلطه نکنند و دهانشان را گچ بگیرند و یا واقعا می دانند، اما نمی خواهند حقیقت را بگویند، زیرا به آنها دستور داده شده که چنین کنند و ما نام این را عوام فریبی می گذاریم. برای نمون مفهوم واژه خیانت. زیرا اگر واقعا قصدی در کار نبود و مفهوم آن را می دانستند هر گز برای حتا دشمن خود که اصلا خیانت هم نکرده است، به کار نمی بردند. مانند زنده یادقاضی محمد که حتا سرهنگان دادگاه درباری ومحاکمه کننده او بخود اجازه نمی دادند این واژه را نه فقط علیه او بلکه علیه هیچ کدام از متهمان، بکار گیرند. من دراینجا می گویم: آقای فراهانی شما واقعا بایدشرمتان بیاید به کسی که اصلا نمی شناسید تهمت می زنید و توهین می کنید که اربابانت را به هدف خاصی برسانید. شما اگر واقعا ژورنالیست بی طرف و باشرفی هستید، باید ببیند دشمنان ملت کرد درباره او چه می گویند؟ احمد قوام نخست وزیر شاه سابق و یکی از دشمنان سر سخت کردها در پشت پرده، می گوید: "اما قاضی محمد، مثل پیشه‌وری انسانی نبود که به چهار چوب ایران خیانت کند. مرد با شرفی بود که باید جزو قهرمان‌های ملی ایران از او یاد شود ...". این جمله از دهان یک مرکزیتگرا خارج شده و نمی توانسته حقیقت را پنهان کند. بله آقای روزبه فراهانی، اربابان این آقای نخست وزیر به پاداش این که او را قهرمان ملی نمایند، به جای آن، اعدامش کردند. خود این آقایان از همه بهتر می دانستند، واقعا آنها کاری نکرده بودندکه بوی خیانت ازآن آید. پس نه فقط آقای روزبه فراهانی، بلکه افراد پشت پرده که به او دستور می دهند، می بایستی شرمشان آیدکه این گونه واژه هارا علیه نیکمردان تاریخ خاور میانه بکار گیرند.
 
مسئله دیگر که در تلویزیون دیده شد. وجود پرچم کردستان به عنوان عامل تجزیه است!! اینجا شکی در آن نیست که آقای فراهانی اصلا تاریخچه پرچم ایران را نمی دانند. بهمین دلیل وجود پرچم کردستان از نظر ایشان جرم نا بخشودنی است. در حالی که بنا به گفته فردوسی: فرو هشت براو سرخ و زرد و بنفش       همی خواندش کاویانی درفش. بنا به این گفته، پرچم کردستان در واقع همان پرچم ایران زمان ساسانیان است. مایلم که آقای فراهانی بروند و تاریخ پرچم ایران را مطالعه کنند. خجالت آور است که بینندگان محترم، به این الگوی ناسیونالیست کور گوش زد کنند و یاد دهند که این گونه نا آگاهانه برخورد نکند! علاوه بر این ایران کشوری است چند ملیتی و هر ملت و ایالت بایستی دارای پرچم خاص خود باشد، از جمله پرچم ولایتی آذربایجان و کردستان و غیره. برای آگاهی بیشتر، آقای روزبه فراهانی، از زمان حمله اعراب به ایران، پرچم ایران که همان پرچم امروزی کردستان است، عوض شد. یعنی رنگ بنفش را با سبز عوض کرده اند و آن را بالا آورده اند و معمولا رنگ سفید به دلیل تابش خورشید دروسط آن، می بایستی زردباشد. همان کاریکه امروزه پ کا کا می کند و این پرچم را سرخ و زرد و سبز تیره بکار می گیرد. مطلب زیاد است که دراین باره بنویسم، اما در اینجا کوتاه می آیم و از صلح دوستان و انسانهای دمکرات تقاضا دارم، کمی با دقت مسایل را بررسی فرمایند وبا تماشای این ویدئو خود به قضاوت عادلانه بنشینند که آیا اگر ابتدائی ترین حقوق ملیتها در ایران به رسمیت شناخته شود، حتا آن احزاب به اصطلاح راست جامعه کرد سلاح اش را بر زمین خواهد گذاشت یا نه؟ من ایمان دارم که همه این کارا خواهند کرد و اگر انسان بی طرفانه برنامه احزاب مترقی کرد را بر رسی کند، خواهد دید که بجز حقوق اولیه انسانی چیزی در آن نیست. پس بسیار خوب است اگر انسان به دنبال جنگ افروزان و ناسیونالیستها راه نیافتد. پیروز باشید.
 
 
 
هایدلبرگ، آلمان فدرال 21.2.2013 روز جهانی زبان مادری            دکتر گلمراد مرادی