Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

مفهوم آزادی و چشم انداز آن در ایران

  • یونس شاملی

    اخیرا پرسشی از سوی آقای احمد مرادی مدیر مسئول سایت "ترکمن صحرا مدیا" با این مضمون که: به اعتقاد شما، وجود و یا عدم وجود آزادی در یک جامعه به مفهوم کلی آن با چه معیارهایی مورد سنجش قرار میگیرد و از این منظر ، جامعه امروز ما را چگونه ارزیابی میکنید؟" برایم ارسال شده است. من در زیر به اختصار به آن پرداخته ام. 

    "آزادی" موضوع همیشگی جستجوی انسان در فراسوی زمان بوده است. آزادی، نیاز گذرای بشر نبوده است، بلکه این مفهوم مطالبهء همواره انسان و جامعه در برخورد به همدیگر و در تقابل با طبیعت بوده، هست و خواهد بود. آزادی شرط لازم پیشرفت در عرصه فردی و اجتماعی و در تقابل آن با طبعیت است. بدون آزادی هرگز ترقی معنی خود را باز نمی یابد و هرگز جامعهء بشری بهتر شدن را تجربه نمیکند. آزادی مجموعه ایی از حقوق است، حسی استکه زمینه ساز شکوفایی انسان و ترقی جامعه است. آزادی علی رغم اینکه عمدتا در دنیای سیاست از آن سخن گفته میشود، و گاه حتی دمکراسی را معادل آن به حساب می آورند، اما آزادی نه آن است و نه این. شاید بتوان گفت آزادی هم سیاست را و هم دمکراسی را در برمیگیرد اما هیچکدام از آنها نیز نیست. آزادی را در یک کلام میتوان به "رهایی" تعبیر کرد. در عرصه فردی رهایی از قید و بندهای جامعه و طبیعت است، در عرصه فرهنگی رهایی از قیود عادتها، سنتها، در عرصه فکری رهایی از بند تحجر و انجماد فکریست. آزادی در عرصه فردی بریدن از قیدها و رهایی از بندهایی استکه وی را مقهور و یا محصور خویش ساخته اند. در عرصه اجتماعی نیز آزادی جز رها شدن از قیدهای فرهنگی، فکری، سیاسی و اجتماعی و در نهایت قیود اقتصادی چیز دیگری نیست. قیودی که امکان تعالی و پیشرفت جامعه را سد کرده اند. از سویی تداخل تنگاتنگ فرد، جامعه و طبعیت و از سوی دیگر شروط زمان و مکان، کم و کیف آزادی و یا رهایی را تعیین میکنند. به بیان دیگر آزادی و یا رهایی مطلق معنی ندارد و بحث های ذاتی برای آزادی و یا رهایی بحث های عبثی است. دیروز این قیدها چیزی بودند که انسان به دنبال رهایی از آنها بود و امروز بندهایی هستند که انسان در صدد دفع آنهاست. موانع آزادی در فردا نیز بر در دامن آزادی امروز چیده خواهد شد و موضوع مبارزه برای آزادی فردا خواهد بود. به بیان دیگر آزادی امروز چالشی در تقابل یا تکامل آزادی دیروز است و آزادی فردا چالشی در تقابل و یا تکامل آزادی امروز به حساب می آید. آزادی و به بیانی رهایی به گونه ایی با زمان و مکان نیز گره خورده است و بدون آن نه قابل فهم است و نه قابل نقد. اگر مطالبه ایی امروز آزادی تلقی میشود، همین مطالبه فردا ممکن است خود به چالشی برای آزادی تبدیل گردد، در تمامی عرصه ها و در تمامی بعدها.

    با این نگاه آزادی پیش از آنکه حقوق باشد، اصول است. اصولی که رهایی انسان را در یک شرایط زمانی و مکانی معین تعریف میکند، اما این تعریف اگر چه تضمین آزادی هم به حساب آید، اما ممکن است در پس گذشت زمان خود به موضوع چالشی نوین تبدیل گردد. برای این قید و بندها میتوان مثالهای ملموسی نشان داد. برای نمونه، شعار آزادی در انقلاب 57 و شعار دمکراسی در جنبش سیاسی 88 هر دو رهایی از قیود را مد نظر داشتند. اما نه شعار آزادی در سال 57 و نه شعار دمکراسی در سال 88 به دلیل گره خورد این شعارها به فاکتورهای دیگر(زمان و مکان) تنها اجزایی از آن محقق شد و نه تمامی آن.

    نمونه دیگر، سطح مطالبات حقوقی ملتهای غیرفارس ساکن ایران در سال 57 و سطح همان مطالبات در سال 88 را نیز میتوان به مثابه شاخص دیگر برای ارزیابی مفهوم "آزادی" و یا "رهایی" به سنجش گذاشت. در واقع هم در سال 57 و هم در سال 88 اساسی ترین مطالبه آزادی و یا رهایی است. آزادی و رهایی که خود را در لوای شعارهای خاص دوره خویش نمایان می سازند. برای نمونه نفی استبداد سیاسی در سال 57 یکی از شعار رهایی است، همه آنها نیست. در سال 88 نیز هدف رهایی است، شعار بخشا دمکراسی خواهی و بخشا "حق تعیین سرنوشت" است. موانع آزادی یا رهایی در هر دو دوره را بایستی از جنبه های روانشناختی، جامعه شناختی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی مورد باز بینی قرار داد. پرسشی استکه پژوهش طلب میکند. اما میدانیم که موانع رهایی (آزادی) فرد و جامعه یکی نیست. هر چند که برای گذار بایستی قبل از هر چیز موانع عمده را دریافت و برای رفع آن متمرکز شد تا شرایط برای رفع موانع غیرعمده فراهم تر ساخت. باید عنوان کنم که طرح یک مانع عمده در شرایط کنونی، به معنی غیرعمده بودن همیشگی فاکتورهای دیگر نیست. بلکه با هر تغییری در شرایط، فاکتور عمده بودن چه در جنبه سلبی و چه در جنبه اثباتی آن بایستی دریافت شده و به آن دقت شود. بدون درک عامل عمده در شرایط مشخص تنها و تنها اتلاف وقت و انرژی را در پی خواهد داشت.

    موضوع تکوین آزادی "قدرت" است. به بیانی دیگر جدالی بی پایان میان قدرت موجود و قدرت در حال تکوین جریان دارد. این جدال تنها در عرصه سیاسی نیست که اتفاق می افتد. این جدال حتی در روح و فکر افراد جامعه نیز جریان دارد. فاصله گرفتن از عادات و رسومات، تغییر اندیشه از کهنه به نو، دگرگونی در نوع نگاه، تغییر رفتار از جنبه روحی و برای مقابله با قیدها و بندهای درونی و بیرونی به شکل وسیعی دست به دست هم میدهند که تحولی را سازمان دهند و بخشا آزادی یا رهایی را به مثابه یک ارمغان به انسان و یا جامعه تحمیل کنند. آزادی یا رهایی از اسارت، هم به صورت عرضی و هم بصورت طولی و درتداخل مرکب پدیده ها (انسان و جامعه و طبعیت) و پارامترها شکل میپذیرد و تحقق می یابد. برای مثال دمکراسی را رهایی از استبداد سیاسی، سوسیالیسم را رهایی از استبداد طبقاتی، حق تعیین سرنوشت را برای رهایی از استعمار، فمنیسم را برای رهایی زن... نیز میخوانند. اما حقیقتا رهایی از جبرها (یا اسارت) نه در شکل یک شعار و نه بصورت مکانیکی قابل تحقق نیست. دمکراسی، سوسیالیسم، فمنیسم و رهایی از استعمار شعارهای کلی یک پروسهء پیچیده ایی هستند که از جزئی ترین پدیده ها و پارامترها تا کلی ترین آنها بصورت مرکب در تکوین این گذارها مداخله دارند و تاثیر میگذارند. لذا خود دمکراسی یا سوسیالیسم و ... پدیده های شسته و رفته ایی نیستند که قابل مناقشه نباشند. بلکه همه این پدیده ها در طول زمان و با گذشت آن خواه ناخواه به چالش دوباره کشیده خواهند شد و متناسب نیاز و یا شرایط مکانی و زمانی شکل و شمایل جدیدتری را در عرصه زندگی اجتماعی خواهند یافت. مطرح شدن منشور جهانی حقوق بشر و یا کنوانسیونهای الحاقی آن و دیگر اسناد و حقوق شناخته شده در سطوح بین المللی و پذیرش آن از سوی دولت خود گامی بزرگ برای رهایی از اسارت یا آزادی در همان سطوح مطرح است. امروز آزادی بیان، آزادی تشکل، آزادی عقیده پدیده های قابل ملموسی هستند که از اسارت به در آمده اند. اما این اصول در سراسر جهان جاری و ساری نگشته است. تلاش هر جامعه ایی برای رسیدن به این اصول، در واقع با چالشی بسیار عظیمی برای رفع اسارت از اندیشه، بیان و تشکل را مطلبد. می بینیم که در گوشه ایی از جهان این اصول چگونه جا افتاده اند و در بخش دیگری از آن (و از آن جمله ایران) اندیشه و بیان و حق تشکل همچنان در اسارت ظالمانه دولتهای استبدادی و استعماری ایران قرار دارند. مبارزه برای آزادی بخشا برای رهایی از اسارت در آن عرصه هاست.

    پیش از این عنوان کردم که موضوع چالش برای رهایی از اسارت (یا آزادی) قدرت است. در اینجا مقصود تنها قدرت سیاسی نیست. بلکه قدرت در اشل وسیعتیر(علم، دانش، قدرت استدلال، افکار عمومی، قدرت اقتصادی، قدرت سیاسی و...) مورد نظر است. چالش مدرنیته با سنتگرایی یک چالش بسیار جدی است و برپاشنه قدرت مدرنیته و سنتگرایی می چرخد. هرکدامشان قدرت اش بچربد، آن دیگری به اسارت خواهد افکند. در عرصه سیاست نیز چنین است. جریانات پیشرو و تحول طلب در مقابل جریانان سنتی و ارتجاعی به زورآزمایی می پردازند. هرکدامشان زورشان چربید، می مانند و دیگری را پس میزنند. پروسه تحول براساس قوانین دیالتیک و بصورت بسیار مرکب جریان می یابد. اما این تحولات همیشه روبسوی نیکی رو به سوی ترقی ندارند و طریقت مسیر ترقی امری جبری نیست، آنچنانکه پیش از این مکانیستها و اغلب ماتریالیستها آن را بیان میکردند.

    در عمده ترین شکل و عرصه سیاسی استبداد سیاسی، مانع رهایی مردمان در ایران است. اما این استبداد صرفا سیاسی نیست. یکی دیگر از مختصات این استبداد دینی بودن آنست و یک مهم دیگر از مختصات این استبداد نژادی بودن آنست. مشخصه دیگر این استبداد در عرصه حقوق زنان جریان دارد و این استبداد مشخص استبداد جنسیتی را نیز با خود به یدک میکشد. در چنین شرایطی برای رهایی از قدرت چنین استبداد مرکبی بایستی اشکال چالش هم صورتی مرکب داشته باشد. یعنی جنبشی برای رهایی از استبداد، جنبش دیگری برای رهایی از استبداد دینی (سکولاریسم)، حرکت دیگری برای رهایی از اسارت استبداد نژادی (جنبش های ملی برای حق تعیین سرنوشت) و جنبشی برای رهایی از اسارت جنسیتی (فمنیسم) وجود داشته باشد تا بتواند این رژیم را در تمامی عرصه های آن به یک شرایط بی بازگشت برساند و توازن قوا را برای تغییرات همه جانبه فراهم تر سازد. استفاده از مفهوم "همه جانبه" بدان منظور نیست که در این مرحله همه جوانب آزادی (رهایی از اسارت) به دست آمده است. بلکه همچنانکه توضیح دادم. این تحولات در سطوح و اشلهای ممکن از جنبه زمانی و مکانی قابل آنالیز و تحقق هستند.

    حالا بازگردیم به پرسش اصلی که "وجود و یا عدم وجود آزادی در یک جامعه به مفهوم کلی آن با چه معیارهایی مورد سنجش قرار میگیرد"؟

    همچنانکه عنوان کردم در هر شرایطی معیارهای سنجش وجود و یا عدم وجود آزادی (یا رهایی) بسیار نسبی و بسیار متفاوت است. اما اگر به ایران بازگردیم، شاید بتوان بهتر در مورد معیارهای سنجش آزادی سخن گفت. 

    امروز مهمترین معیارهای سنجش برای آزادی در جوامع استبداد زده ایی مثل ایران وجود نهادهای قدرتمند مدنی در آن است. احزاب سیاسی جزوی از نهادهای مدنی در یک جامعه به حساب می آیند. اما به مراتبی که نهادهای مدنی در جامعه عرصه های مختلفی را صحنه فعالیت خود قرار دهند، به همان اندازه گذار جامعه از جبرها (اسارت) بسوی آزادی سهل تر و با سرعت و استحکام بیشتر انجام خواهد گرفت. تشکل های مستقل زنان چه از نظر نظریه و چه از نظر تکوین آن در مناطق ملی متعلق به ملیتهای ساکن ایران، تشکلهای کارگری مستقل در مناطق ملی مختلف، تشکلهای حزبی مستقل متعلق به همه ملتهای ساکن در ایران، تشکل های مستقل صنفی هنرمندان، نویسندگان و سینماگران در مناطق ملی مختلف در ایران، تشکل های حقوق بشری مستقل در مناطق مختلف مختلف در ایران و... و مهمتر از آن درجه گسترش این تشکلها در مناطق مختلف ملی خود، شرایط را به همان درجه برای تغییر و یا رهایی آماده تر میسازد. به نظر من، امروز آن چه که تحت عنوان "جریانات سیاسی سراسری" که آن را "احزاب سراسری ایران" می نامند و یا "تشکل زنان در اشل سراسری" که "جنبش زنان ایران" خوانده میشود و یا "تشکل کارگران در اشل سراسری" که آن را "جنبش کارگران ایران" می نامند، خود در محور اسارت و در ضدیت با آزادی و رهایی مردم و خلقهای ساکن در ایران عمل میکنند. چون "احزاب سراسری ایران" تنها احزاب متعلق به خلق فارس در ایران را مد نظر دارد. به بیان دیگر مفهوم "احزاب سراسری ایران" خود زنجیر اسارتی است بر پای فعالین سیاسی متعلق به ملیتهای غیرفارس در مناطق مختلف ملی در ایران است. همچنین است "جنبش زنان ایران"! امروز جنبش زنان ایران در واقع جنبش زنان فارس یا فارسستان در ایران است. در این جنبش از جنبش زنان ترک، جنبش زنان کرد، جنبش زنان بلوچ، جنبش زنان عرب و... خبری نیست. تا زمانیکه جنبش مستقل زنان در مناطق مختلف شکل نگرفته است و تا زمانیکه این جنبشها با اختیار خود به تشکیل سازمانی سراسری از جنبشهای زنان در ایران اقدام نکرده اند، استفاده از عنوان "جنبش زنان ایران"، آگاهانه و یا ناآگاهانه استفاده ایی استعماری و پوپولیستی است. و دقیقا همچنین است در مورد "جنبش کارگران ایران"!

    متاسفانه و صد بار تاسف که جامعه مدنی در ایران، مقصودم همه مناطق مختلف متعلق به ملتهای ساکن در ایران (آذربایجان، بلوچستان، کردستان، فارسستان، عربستان و...) بسیار ضعیف است. جنبشها و حرکتهای خودجوش و غیرمتشکل وسعت بیشتری از فعالیتهای سیاسی و فرهنگی در مناطق مختلف را به خود اختصاص داده اند. لذا این درجه از سازماندهی جامعه مدنی در ایران ابدا رضایت بخش نیست. البته بایستی اذعان داشت که استبداد چند بعدی (سیاسی، دینی، نژادی، جنسیتی) فرصتها را از چنگ فعالین مدنی در کلیت جغرافیای سیاسی ایران ربوده است و حتی فرصتهای یافته را نیز با شدت تمام سرکوب میکند. به بیان دیگر جوهره این عقب ماندگی را بایستی در سیطره جهنمی آن نظام سیاسی یافت که هر آن و هر لحظه در صدد کنترل فکر و رفتار احاد مردم در تمامی مناطق این کشور است.

    متاسفانه، سخن تاکنونی ام از "آزادی" و یا "رهایی از اسارت" اندکی مایوسانه به نظر میرسد. خانهء ویرانه ایی را می ماند که در عین خرابی اما مامن و مسکن ملیونها انسان است. برای تغییر هیچ راه دیگری وجود ندارد مگر اینکه روزی مردم از سر ناچاری به تخریب این خانه ویران همت گمارند و هر ملتی حداقل با اعتماد و اعتقاد بیشتر خانه ایی برای منطقه ملی خود بسازد(مقصود حرکت بسوی برپایی یک نظام فدرال در ایران است). چون اگر باز به فکر ساختن خانه ایی در اشل تمامیت خواهانه در کشور باشیم، بسیار خیالی، بسیار دور از واقعیت و بسیار غیرمحتمل خواهد بود که سازندگان آن بتوانند ماهیت دمکراتیک آن را تضمین کنند. اما خانه های کوچکتر (دولتهای ملی و ایالتی در مناطق ملی خلقهای ساکن ایران) هم قابل اعتمادتر و هم قابل ساختن اش قابل دسترستر خواهند بود. تخریب این نظام به نظر تنها راه ساختن بنای جدیدتری است. اما میدانم که با سطح شعور جمعی امروز، نبود نهادهای مدنی قدرتمند در آن و مهمتر فقر اقتصادی گسترش یافته در آن مناطق و جهل و ناخودآگاهی حاصل از این فقر بنای جدید در آن مناطق را در معرض آسیب ها غیرقابل پیش بینی قرار خواهد میدهد. اما راه دیگری متصور نیست. چون گذشت زمان حتی امکان ریسک ساختن بنای جدید را نیز از مردمان آن مناطق خواهد گرفت.

    به بیانی دیگر، آزادی و یا رهایی از اسارت در شرایط کنونی در گرو تخریبی نظام عقب مانده و ضدانسانی جمهوری اسلامی و برای ساختن بنای جدیدی است. اما هیچ تضمینی برای برپایی یک نظام دمکراتیک برای فردا وجود ندارد، چرا که نه از نهادهای مدنی قدرتمند در آن جوامع خبری هست و نه از توسعه اقتصادی که بشود امیدی به آن بست. استمرار شرایط کنونی نیز به امید شکلگیری نهادهای مدنی ممکن است این جوامع و کل ایران را به دلیل عدم وجود تاریخی مشخص به نیستی و نابودی بکشاند. بنابراین آزادی یا رهایی از اسارت در شرایط کنونی و برای یک فردای بهتر تنها و تنها به مبارزه ایی تکیه دارد که با بیم ها و امیدها همراه است. کسی حقیقت را با خودش حمل نمیکند و کسی از بیرون آرزوهای کس دیگری را برآورد نخواهد کرد. اما همان وجود روزنهء "امید" توان و انرژی برای ساختن یک فردای بهتر را برای ملتهای ساکن در ایران افزون تر می سازد، بویژه آنجا که راه دیگری متصور نیست!


    Yunes.shameli@gmail.com

بمباران شیمیایی سوریه و موضع عظما و غیره


Map of Balochistan, Kurdistan, Alahvaaz, Farsestan....


.موج جدید خشونت ها در بلوچستان،بازداشت و به شهادت رساندن فرزندان اهل سنت در زیر شکنجه



    • عدالت نیوز:موج جدید خشونت ها از طرف سپاه و وزارت اطلاعات در بلوچستان بر عل...یه جوانان بی دفاع و

       بی گناه اهل سنت،
      بنا به گزارشهای دریافتی طی چند روز گذشته برای دومین باری است که اجساد جوانان بلوچ پس از یک یا دو روز بازداشت با آثار شکنجه و تهدید به خانواده ها تحویل داده می شود.
      قاسم زردکوهی که همزمان با به شهادت رسیدن برادرش بازداشت شده بود پس از چند روز پی گیری مداوم خانواده با جسد کبود شده وی با آثار شکنجه روبرو گشتند.قاسم زردکوهی چند روز پیش در ایرانشهر هنگامی که در منزل بود بدون اینکه جرمی مرتکب شده باشد بازداشت شد.برادر وی در همان روزقبل از بازداشت وی از فاصله نزدیک به ضرب گلوله متجاوزین به شهادت رسیده بود.ماموران وزارت اطلاعات ابتدا از تحویل جسد وی به خانواده اش خود داری نموده و خانواده را تحت فشار و ارعاب و تهدیدقرار داده اند تا هیچ گونه اقدام و شکایت قانونی بر علیه نیروهای سرکوبگر رژیم ستم خمینی نداشته و ننمایند.
      چند روز پیش نیز جوان دیگری بنام ایوب دامنی در ایرانشهر توسط نیروهای امنیتی رژیم ستم خمینی حوالی صبح بازداشت شده و در بعدظهر همان روز جسد وی با آثار شکنجه و کبودگی به خانواده اش تحویل داده شد.
      سه ماه پیش نیز جسد سوخته جوانی که توسط نیروهای سرکوبگر و متجاوز بازداشت شده بود پس از دو هفته در بیابانهای اطراف چابهارپیدا شد.و هم چنین جسد جوانی دیگر که در نیک شهر توسط خودروی نیروهای انتظامی زیر گرفته شده بود.
      موج خشونتها در بلوچستان سالهاست از طرف نیروهای سرکوبگر و متجاوز بر علیه فرزندان بلوچ به جرم اهل سنت بودن اعمال میشود و هزاران جوان بلوچ به اتهامات و انگهای مختلف اعدام و تیرباران شده اند.اما این موج جدید خشونت و اعدام و قتل عام جوانان بلوچ از طرف سپاه و وزارت اطلاعات را نمی توان به هیچ انگ و اتهامی ربط داد جزء دشمنی با اهل سنت،همانگونه که این موج خشونتها در سوریه و عراق بر علیه اهل سنت اعمال می شود.
      هم چنین خشونت بر علیه زندانیان و بازداشت شدگان اهل سنت در بازداشت گاهها و زندانها ،گزارشها از زندانیان و بازداشت شدگان اهل سنت در زندانهای رژیم بدین قرار است که پس از هر شکست و عملیاتی که بر علیه نیروهای رافضی در سوریه و عراق انجام میگیرد بلافاصله جوانان اهل سنت را که به جرمهای سیاسی در بازداشت قرار دارند تا سرحد مرگ شکنجه می نمایند و به نوعی عقده شکست و به هلاک رسیدن روافض را در عراق و سوریه بر سرزندانیان اهل سنت خالی می کنند و به نوعی انتقام می گیرند.(در این باره می توانید از خانواده زندانیان سیاسی حقیقت امر را جویا شوید)
      سازمان جیش العدل به رژیم هشدار می دهد که دست از جنایت بر علیه ملت بلوچ بردارد و به والله قسم در قبال قتل هر جوان اهلسنت انتقام سختی خواهد گرفت .
      سازمان در مقابل جنایات شما سکوت نخواهد کرد و ان شاءالله در قبال خون این عزیزان خونهایی خواهد ریخت تا شفای قلبهای حزین ملت شود.و چشم در مقابل چشم قصاص خواهد شد.
      و از جوانان بلوچ می خواهیم که در مقابل جنایات رژیم سکوت نکنند و به جهاد و مبارزه روی آورند وعرصه را بر متجاوزین تنگ نمایند.
     

Human rights violations in Balochistan: BNF letter to UN

Your Excellency   
Mr. Ban Ki-moon
Secretary General
United Nations


Subject: Human rights violations in Balochistan
Dear Sir,
The Baloch National Front (BNF), an alliance of Baloch nationalist parties, would like to draw Your Excellency’s attention towards your recent visit to Pakistan which caused heartbreaks among the Baloch people.
Your Excellency, in a speech delivered on August 30 in Switzerland, had said:

“We must ensure that anyone, on any side, who commits war crimes, crimes against humanity or other violations of international human rights or humanitarian law is brought to justice. This is a shared responsibility for this Council, for United Nations Member States, for the international community as a whole. We must use all our many tools to shine the light of human rights everywhere.”
When Your Excellency was in Islamabad on August 13, relatives of hundreds of Baloch missing persons were protesting outside press clubs in Quetta, Karachi and Turbat cities. As we presume that Your Excellency is aware of the missing persons’ phenomenon in Balochistan, we will not indulge into its details. In short, human rights groups have confirmed that thousands of political activists, writers and common Baloch have been abducted by Pakistan’s security forces whose whereabouts are unknown to their families and rest of the world.
Pakistan’s top judge has said they have evidence of Pakistan’s paramilitary troops’ involvement in these abductions. According to Human Rights Watch, tortured bodies of 300 of these missing persons have been found dumped in deserted parts of Balochistan and Karachi. International media calls this kill-and-dump phenomenon Pakistan’s ‘dirty war’.
The BNF and the relatives of missing persons were hoping that Your Excellency will use the influence of his office during his visit to press Pakistani government to stop this ‘dirty war’ against the Baloch people, who are struggling for their right of national independence – a right that is enshrined in the United Nations’ Charter.
However, Your Excellency didn’t say a single word about the issue of Baloch missing persons. A single sentence from Your Excellency’s mouth could have saved several innocent lives, who are in the custody of Pakistan’s security forces. At least, that’s what the relatives of missing persons believe.
We understand that the purpose Your Excellency’s visit was to witness Pakistan’s independence day flag hoisting ceremony on August 14. However, it might not be in Your Excellency’s knowledge that on the same day, on August 14, Pakistan’s security forces raided a house in Turbat city and killed two Baloch youngsters — Reza Jehangir, the Secretary General of the Baloch Students Organization; and Imdad Baloch, a senior member of the Baloch National Movement.
When Your Excellency was attending Pakistan’s Independence Day celebrations, hundreds of Baloch women were protesting in Balochistan’s Turbat city to observe August 14 as a black day. Pakistan’s paramilitary troops fired tear-gas shells and baton-charged the protesters to disperse their rally.
In the night between August 14 and 15, Pakistani forces set on fire a hunger strike camp set up by the relatives of Baloch missing persons outside the Quetta Press Club.
Just two days ago a prominent Baloch journalist and the leader of BNM Haji Razzaq was brutally murdered. He was abducted by security forces 4 months ago.
We don’t know if you should have attended the independence day ceremony of a state that is blamed by human rights groups of mass murdering people living there, but we did see your visit as an opportunity to highlight the issue of human rights abuses in Balochistan. Being the custodian of the UN and the guardian of international laws and instruments, we hope that Your Excellency will play his role in putting an end to human rights violations in Balochistan.
At the end, we want to apologize for some candid remarks we made in this letter, but Your Excellency should know that we, the Baloch people, are really in a messed-up situation.
Thanking
Yours Truly
Dr. Mannan Baloch
Secretary: Baloch National Front

یک دولت چند ملیتی چگونه شکل میگیرد؟ یونس شاملی

از میان پرسش ها و پاسخ ها ....پرسش دیگری در ردیف پرسشهایی در راستای تیپولوژی اتنیکی دولت ایران مطرح شده است که به نظر پرداخت به آن مفید است.

 پرسش:
آقا ی شاملی گرامی، شما مرتب از "دولتمداری فارسی صحبت میکنید و مینویسید": دولت موجود در ایران دولت هیچکدام از ملتهای غیرفارس ساکن در ایران نیست. من سؤالی از شما دارم: حالا که روحانی بر سر کار آمده، شایع است که میخواهد کار هر منطقه را به ساکنین آن بسپارد. حال بیایید فرض بگیریم که روحانی به این وعده خود وفا کند و بگوید که تمامی مسؤلین مناطق از ساکنین همه منطقه و با انتخاب اهالی آن منطقه باشد. در اینصورت از تمامی مردم ایران، از ترک و کرد و بلوچ و لر و عرب... در این دولت و با انتخاب همان مردم شرکت خواهند داشت. سؤال من این است که آیا در اینصورت، دولت (و نه حاکمیت جمهوری اسلام) از آن تمامی ملیتها خواهد بود یا نه؟

پاسخ:
ضمن تشکر از پرسش صمیمانه شما، بایستی بگویم که واگذاری مسئولیت های دولتی به اشخاص متعلق به مناطق مختلف ملی در ایران با دولت موجود و حاکمیت جمهوری اسلامی، هرگز دولت ایران را به یک دولت چند ملیتی تبدیل نمی کند. امروز هم اغلب مسئولیتهای دولتی در آذربایجان نیز در دست آذربایجانیهاست. سخن ما در مورد مختصات تیپولوژیک دولت ایران است و نه مستخدمین آن. مستخدمین دولت ایران عموما ترک، فارس، کرد، بلوچ، عرب و... هستند. اما این چیزی را از مختصات تیپولوژی اتنیکی آن که فارسی است تغییر نمیدهد. "دولت ایران" با تمامی مختصات آن یک دولت "تک ملتی" و تیپولوژیکان یک دولت فارسی است. در دولت ایران، هیچ زبان غیرفارسی، هیچ هویت غیرفارسی، هیچ سرزمین غیرفارسی و هیچ تاریخ غیرفارسی (به جای واژه فارسی در جملات فوق واژه ایران را بگذارید جملات دقیق تر و واقعیتر میشوند) به رسمیت شناخته نمیشود، نه در قانون اساسی ایران این رسمیت وجود دارد و نه در رفتار حاکمیت. تازه هم قانون و هم رفتار دولت در قبال ملیتهای غیرفارس در ایران خصمانه است. ایران یک کشور کثیرالملله است. بر این اساس نیز دولت ایران باید یک دولت چند ملیتی باشد. درست مثل سوئیس، کانادا و یا هندوستان و یا بلژیک. اما دولت کنون ایران یک دولت تک ملیتی فارسی است. و این در تعارض با ساختار اتنیکی و ملی ایران است. دولت ایران با اقدام روحانی برای انتخاب مثلا یک کرد به عنوان استاندار کردستان و یا همین اقدام در آذربایجان و بلوچستان نمیتواند این دولت به یک دولت چند ملیتی تبدیل کند، بلکه این اقدام روحانی و در واقع این اقدام جمهوری اسلامی برای تحریف افکار عمومی در میان خلقهای غیرفارس است که حتی تحقق برابری در عرصه اتنیکی در ایران و یا تاسیس یک دولت چند ملیتی در این کشور را به عقب می اندازد و یا مانع از تحقق آن میگردد.

زمانی دولت ایران یک دولت واقعا متعلق به مردم ایران و یا یک دولت چند ملیتی خواهد شد که در قانون اساسی کشور "هویت ملی"، "زبان ملی" و "وطن ملی" ملتهای ساکن ایران (ترک، فارس، کرد، بلوچ، عرب، ترکمن و لر و...) به رسمیت شناخته شود. قدم مهم دیگر بر اساس آنچه که در منشور جهانی حقوق بشر و الحاقات آن آمده است، اداره مناطق ملی به خلقها ساکن آن مناطق واگذار گردد و خلقها در مناطق خود دولتهای خود را تشکیل دهند و دولت مرکزی ایران از مجموعه این دولتهای ایالتی برپا گردد. به بیان دیگر یک نظام واقعا جمهوری و واقعا فدرال در ایران برپا گردد و دولت مرکز ایران نه متعلق به یک ملت بلکه متعلق به همه ملتهای ساکن در ایران باشد. در چنین شرایطی دولت ایران به دولت تمامی مردم آن تبدیل خواهد شد.

لازم است در مورد انتخابات و اصطلاح "انتخاب مردم" که شما در پرسش خود به آن اشاره کردید نیز توضیحی بدهم. اگر انتخاباتی حقیقتا با معیارهای شناخته شده امروزی آزاد باشد و از این طریق مردم مستقیما مسئولین منطقه خود را انتخاب کنند، اقدام بسیار مثبت و گامی است به جلو برای احترام به رای مردم. اما در جمهوری اسلامی سخن گفتن از انتخابات آزاد به خواب و خیال بیشتر نزدیک است تا به واقعیت. اما همچنانکه فوقا مطرح کردم انتخاب مسئولین مناطق از اهالی آن مناطق در یک کشور دمکرات بسیار مثبت و موثر است، اما دلیلی بر تغییر تیپولوژی اتنیکی دولت نیست. برای نمونه در ترکیه تمامی مسئولین منطقه استاندار، شهردار و بخشدار با رای مستقیم مردم انتخاب میشود. اما این انتخابها تیپولوژی اتنیکی و ترکی دولت ترکیه را تغییر نمیدهد. چند و چون تبدیل یک دولت تک ملیتی به چند ملیتی را فوقا توضیح دادم.

ایرانشهر مشروع و تورانشهر نامشروع - سید حیدر بیات

جریان پان‌ایرانیسم در مورد زبان فارسی به جغرافیای فرهنگی معتقد است اما در مورد زبان ترکی به جغرافیای سیاسی که سازمان ملل یا وزارت کشور هر کشوری حدود و ثغور آن را مشخص می‌کند. زبان ترکی را می‌توان مضاف انواع مضاف‌الیه‌ها قرار داد. زبان ترکی آذری، ترکی استانبولی، ترکی قزاقی، ترکی اویغوری و بعد هم البته مضاف را حذف نمود تا مضاف‌الیه به جای آن بنشیند؛ همانند آذری، اویغوری و ... . اما زبان فارسی نباید نقش مضاف را بازی کند تنها یک زبان فارسی داریم، خواه فارسی تاجیکی عصر رودکی سمرقندی، خواه فارسی هندی بیدل دهلوی، خواه فارسی رومی مولانای بلخی و خواه... .
(نقدی بر گفتگوی مهرنامه با سید جواد طباطبائی)
دکتر طباطبائی متولد آذر 1324 در شهر تبریز است. چیزی شبیه متولد آوریل 1944 در آلمان یا متولد اوت همانسال در ژاپن. یعنی دقیقا یکسال بعد از تولد این پیر فرزانه بود که آذربایجان چیزی شبیه آلمان یا چیزی شبیه ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم را البته با مختصات تاریخی و اقلیمی خود تجربه کرد. دکتر طباطبائی به اهمیت این تاریخ آگاه است و در مصاحبه‌اش بدان تاکید می‌کند. مردم آذربایجان به ویژه تبریز در آن روزها عمدتا به دو دسته تقسیم می‌شدند دسته نخست طرفداران فرقه دموکرات و دسته دوم مخالفان این فرقه که بیشتر شامل خانواده‌ مذهبی، خوانین و بازاریان بودند و خانواه سید به روایت خود ایشان، از دسته دوم است. بعد از شکست فرقه دموکرات طرفداران فرقه که در ضمن طرفدار آموزش زبان مادری نیز بودند تار و مار و یا تبعید شدند و پاره‌ای از مخالفان ضمن اعلام وفاداری به دربار پهلوی، سیاستهای فارسی گستری و ترکی‌ستیزی آن عالیجنابان را به مثابه وحی منزل به دیده نهادند.[1] البته بعد از این توضیحات اگر کسی انتقاد کند که "وَانْظُرْ اِلى ما قالَ ..."، مجبور به نقل جملات دکتر پورجوادی در این باب خواهیم شد: « و حتی زمانی خیال کردم تدریس به زبان‌های محلی در دوره‌های نخستین سوادآموزی شاید مفید باشد. ولی دوست من طباطبائی چیز دیگری می‌گوید. طباطبائی کسی است که تا ده سالگی نمی‌توانسته به فارسی حرف بزند. برای عمویش روزنامه‌های فارسی می‌خوانده و خودش درست مطلب را نمی‌فهمیده است،»[2] همان‌گونه که ملاحظه می‌شود در اینجا «من قال» نیز به اندازه «ما قال» بلکه بیشتر از آن موضوعیت دارد و تبریزی بودن دکتر طباطبائی به سند مشروعیت سخنانش در این باب بدل شده است. 2. فرقه دموکرات فارغ از حسن و قبح ذاتی و عرضی آن واکنش روح جامعه آذربایجانی به سیاست‌های رضاخان و پسرش بود. اتحاد البسه و السنه رضاخانی در جامعه چندزبانی و چندفرهنگی ایران بدون واکنش نمی‌ماند. این واکنش اما در بحبوبه کشمکش‌های شرق و غرب با پاسخ بسیار ناجوانمردانه‌ای روبه‌رو شد و بیشتر هزینه آن متوجه مردم عادی آذربایجان و زبان ترکی شد. طبیعی است که در میان مردم آذربایجان و به ویژه تبریز کسانی نیز یافت می‌شدند که به پاداش ترکی‌ستیزی و فارسی‌ستایی خود قدر دیدند و بر صدر نشستند و به‌گفته «مظفر نواب» شاعر عرب: پس آنگاه که به حزب حاکم ایمان آورد جایگاه او بهشت است. [3] ترکی‌ستیزی در میان این عده قلیل به یک اصل مسلم تغییر‌ناپذیر و مادام‌العمری تبدیل شد. این عده از امتیازات و امکانات آموزشی مرکز کمال بهره را بردند و در نقاط کلیدی سیاسی و فرهنگی صاحب‌ نام و مقام گشتند و از آن‌روز تاکنون هر از گاهی برای اثبات وفاداری و تجدید بیعت خود با مرکز جملاتی را نثار زبان ترکی و هویت آذربایجانیان می‌کنند. گویا لازمه اعلام وجود و حضور در سطح کلان کشوری رابطه‌ای با تحقیر زبان و فرهنگ بومی دارد، شاید هم این عده فراموش کرده‌اند که دوره پهلوی سپری شده و دوره جدیدی در کشور ما آغاز شده است. 3. سیاست‌های پهلوی پدر و پسر از دیدگاه نظری در کشور مسبوق به سابقه بود. رگه‌‌هایی از شعوبی‌گری که در طول تاریخ بیشتر در حوزه نظری و گاه با اعلام حضور فرقه‌ها و نهضت‌ها در حوزه عمل خود را باز تعریف می‌کرد و مجموعه همین اندیشه‌ها و کردارها است که به ظهور نظریه ایرانشهری جناب طباطبائی منجر می‌شود. فارغ از نتایج غیراخلاقی این جریان که گاه در هیات دیو فاشیسم جلوه‌گر می‌شود و گاه در صورت پتیاره شوونیسم؛ باید گفت این جریان به رغم وجودش هیچگاه به اندیشه و کردار غالب در تاریخ ایران تبدیل نشده است مگر در دوره پهلوی که سرنیزه‌ی نظامیان بود و تشویقهای کسانی مثل شادروان محمود افشار که به صراحت از لزوم سرنیزه سخن به میان آوردند و قبل از آن دوره همواره ایرانشهری و تورانشهری به موازات هم در گستره این جغرافیا وجود داشته‌اند. 4. جریان پان‌ایرانیسم در مورد زبان فارسی به جغرافیای فرهنگی معتقد است اما در مورد زبان ترکی به جغرافیای سیاسی که سازمان ملل یا وزارت کشور هر کشوری حدود و ثغور آن را مشخص می‌کند. زبان ترکی را می‌توان مضاف انواع مضاف‌الیه‌ها قرار داد. زبان ترکی آذری، ترکی استانبولی، ترکی قزاقی، ترکی اویغوری و بعد هم البته مضاف را حذف نمود تا مضاف‌الیه به جای آن بنشیند؛ همانند آذری، اویغوری و ... . اما زبان فارسی نباید نقش مضاف را بازی کند تنها یک زبان فارسی داریم، خواه فارسی تاجیکی عصر رودکی سمرقندی، خواه فارسی هندی بیدل دهلوی، خواه فارسی رومی مولانای بلخی و خواه... . این مسئله آشکارا مثل معروف «یک بام و دو هوا» را تداعی می‌کند و طرفه آنکه آنان که سنگ زبان فارسی با گستره از هند و چین تا دجله و قفقاز را به سینه می‌زنند زیر چتر عنوان پان‌ایرانیسم گرد هم آمده‌اند و نیازی هم برای پاسخ‌دادن به این تناقض ندارند. طرفه‌تر آنکه از دیدگاه اینان همه زبان‌ها و گویش‌های ایرانی همانند کردی، گیلکی، طبری، بلوچی، طالشی و ... لهجه‌ای از زبان فارسی محسوب می‌شوند و همه زبان‌ها، فرهنگ‌ها و هستی مردم این بوم و بر، تنها با انتساب به زبان و فرهنگ فارسی موضوعیت دارد و بدون این انتساب و «اضافه‌ی تشریفیه» هیچ هویت مشروع و قابل دفاعی وجود ندارد، بلکه حتی بدون این انتساب هیچ وجودی وجود ندارد! و خارج از حوزه ایران مخیله آقایان (نه ایران واقعی) است. اما این تمامی داستان پر آب چشم نیست. آقایان وقتی صحبت از مسائل فرهنگی آذربایجان می‌شود، مساله نژاد را مطرح می‌کنند و اینکه نژاد مردم آذربایجان ترک نیستند. صرف ‌نظر از درستی یا نادرستی این گزاره، مگر در مورد زبان فارسی مسئله نژادی مطرح است که در مورد سایر زبانها پای نژاد به میان کشیده شود؟ بسیاری از ترکی‌نویسان در طول تاریخ ترک‌نژاد نبوده‌اند. مؤلف کتاب عقاید اولیاء‌ سبعه از احفاد شیخ زاهد گیلانی است که نژادش به ترکان نمی‌رسد اما به ترکی آذربایجانی کتاب نوشته است. سادات شاعر و نویسنده آذربایجان همانند میرحبیب ساهر،‌ سیدمحمد حسین شهریار، میرهدایت حصاری، سیده حمیده رئیس‌زاده «سحر»، حسینی سعدی الزمان و میر صالح حسینی گل سرسبد ادبیات معاصر ترکی هستند. به اعتقاد نگارنده، اساس ایران امروز چه از نگاه جغرافیایی و چه از نگاه فرهنگی و دینی در زمان سلجوقیان شکل گرفته است. در آن زمان در بین نزاع چندین قدرت محلی یعنی ترکان غزنوی و سلجوقی، پارسیان سامانی و ترکان قراخانی، سلجوقیان حریفان خود را شکست داده و امپراطوری بزرگ سلجوقی را تشکیل دادند که چندین کشور از جمله ایران، جمهوری آذربایجان و ترکیه امروز (منهای فتوحات سلطان محمد فاتح) در قلمرو این امپراطوری قرار می‌گرفت. همانگونه که سامانیان اهل هنر و فرهنگ بودند ترکان قراخانی نیز اهل فرهنگ و هنر بودند و مهمترین آثار ترکی سده‌های میانه در قلمرو آنان نوشته شده است. شکست سامانیان و قراخانیان سبب نشد که مرده‌ریگ فرهنگی آن‌ها از بین برود، بلکه فرهنگ و زبان فارسی و ترکی، به تعبیر دیگر ایرانشهری و تورانشهری در قلمرو سلجوقیان به عنوان دو هویت و دو فرهنگ مجزا و موازی مسیر خود را در تاریخ طی کردند. این دو هویت لزوما در رودرروی هم قرار نمی‌گرفتند. گاه در شعر شاعران دو زبانه در یکدیگر ادغام می‌شدند گاه در خورجین فرزانه‌ای کتابهای هر دو زبان از حظیات سفر محسوب می‌کشتند[4]. و گاه چنان در هم می‌تنیدند که انفکاک آنها از همدیگر بسیار سخت بود یعنی زمانی که سلطان عثمانی به فارسی شعر می‌سرود و سلطان صفوی به ترکی. از دوره سلجوقیان تا اواخر عصر قاجار سه حوزه بزرگ زبان ترکی یعنی ترکی جغتایی، عثمانی و آذربایجانی در قلمرو جغرافیای امپراطور سلجوقی آثاریکدیگر را می‌خواندند و به زمان همدیگر می‌نوشتند. گاه فضولی بغدادی نثر عثمانی می‌نوشت و گاه عبدالقادر مراغی شعر به ترکی جغتایی می‌گفت. در میان مؤلفان عثمانی میتوان از ده‌ها نویسنده و مترجم نام برد که پسوند شیرازی، زنجانی، اصفهانی و ... دارند. مؤلفان و مترجمانی که گاه آثار قابل اعتنایی نیز خلق کرده‌اند و کتب بیشتر این نویسندگان در در گنجینه‌های نسخ خطی کتابخانه‌های ایران نیز به چشم می‌خورد. اما به گواهی تاریخ اگر بعضی از آثار را استثنا کنیم بهترین آثار نثر ترکی در سده‌های گذشته به زبان ترکی آذربایجانی نگاشته‌ شده‌اند. شاهد مدعای من غیر از کتاب دده قورقود[5] کتاب‌های نشاطی شیرازی و عقائد‌الاسلام اردبیلی است و بر پایه همین آثار می‌شد بدون نیاز به آثار کشورهای همسایه و بدون نیاز به حیدربابای استاد شهریار شالوده نثر مدرن ترکی را در ایران پی‌ریزی کرد، اما دیگر نیازی به این آثار وجود ندارد؛ چرا که این زبان اکنون نویسندگان و شاعران بزرگی چون ایواز طاها، سلیمان اوغلو، ناصر منظوری، تقی فاضلی، نگار خیاوی، باریشماز، هادی قاراچای، کیان خیاو، مرتضی مجدفر، ناصر مرقاتی، نادر ازهری، محمد رضا لوائی، والی گؤزتن، سعید موغانلی، صالح عطایی و صدها شاعر، داستان نویس، منتقد ادبی و پژوهشگر و ... دارد که برای شناخت، بررسی و تحلیل آثار این عزیزان و پیشینیان‌شان بیشتر از یک دانشکده ادبیات لازم است. البته طبیعی است که وقتی آقای طباطبائی هنوز هویت‌طلبان ترک را با نشانه‌های نیم قرن پیش همانند یولداش و تاواریش (هردو به معنای رفیق) می‌شناسد و خطاب می‌کند از وجود این آثار نیز بی‌خبر است. از قرن هفتم میلادی و کتابت کتبیه‌های اورخون تاکنون آثار متعدد در موضوعات مختلفی چون تاریخ، حکمت، سیاست، هیئت، نجوم، کلام، اصول فقه، تفسیر، فلسفه، منطق، دستور زبان، لغت، خط، فلاحت،‌ طب، تعبیر رؤیا، فال و افسون، شعر، داستان، نمایشنامه، ادبیات کودکان و ... به زبان ترکی نوشته شده است و جزء‌ معدود زبانهای جهان است که با این حجم و تنوع از آثار و گویشوران به هزاره دوم عمر خود پا نهاده است. گذشته از آثاری که در حوزه این زبان آفریده شده‌اند، اکثریت قریب به اتفاق آثار مهم زبان عربی و فارسی نیز در سده‌های گذشته و آثار مهم سایر زبان‌ها در قرن حاضر به این زبان در جمهوری آذربایجان، ترکیه و ایران ترجمه شده‌اند، ترجمه آثار چهار دین اسلام، مسیحیت، بودیزم و مانویت به این زبان نیز سابقه هزار و چند صد ساله دارد. [6] شالوده زبان ترکی استانبولی که اکنون علاوه بر تولیدات قابل تامل در حوزه‌های مختلف، آخرین کتب علوم انسانی غرب گاه با کمترین کلمات دخیل و بیگانه به آن زبان ترجمه می‌شود و در دنیای ادبیات با چهره‌های جهانی خود نظیر ناظم حکمت، یاشار کمال، اورهان پاموک و ... شهره شرق و غرب است، بر اساس همین آثار پی‌ریزی شده است. جز کلمات انگشت شماری که از ترکی قبچاغی به حوزه زبان استانبولی وارده شده‌اند اکثر واژگان این زبان یا در آثار مکتوب قلمرو سلجوقی وجود دارند و یا بر اساس آن ساخته شده‌اند. حال با این وجود ایزوله کردن زبان ترکی در ایران به سه یا چهار استان و بسنده کردن شاهکارهایش به حیدربابای استاد شهریار هنری از جنس هنرمندی استاد بزگوار جناب دکتر سید جواد طباطبائی می‌طلبد. 5. به اعتقاد آقای طباطبائی: «می‌توان مجبور کرد که آذربایجانی‌ها فارسی را فراموش کنند و جز به زبان آذری تحصیل نکنند، اما روسی یا انگلیسی جای فارسی را خواهد گرفت.». با وجود این حجم از آثار در حوزه‌های مختلف و در یک دوره تاریخی بیش از هزار ساله، زبان ترکی در آذربایجان نه جای خود را به روسی خواهد سپرد نه به انگلیسی. مگر در ترکیه و جمهوری آذربایجان این اتفاق افتاده است که در ایران اتفاق بیفتد؟ از سوی دیگر چه کسی گفته است آذربایجانیان فارسی را فراموش کنند. همانگونه که بزرگان جریان هویت‌طلبی مانند استاد دکتر جواد هیئت و دیگران بارها گفته‌اند کسی خواهان حذف زبان فارسی از آذربایجان نیست و اصولا زمان حذف و قیچی‌کردن زبانها یک میراث شوونیستی تاریخ گذشته است و اکنون دانستن چند زبان از ضروریات توسعه هر فرد و جامعه محسوب می‌شود. آقای طباطبائی فراموش نفرمایند که ترکها حتی در سده‌های گذشته نیز به دیگر زبانها و فرهنگها حرمت نهاده‌اند و ما خود را وارث امیر علیشیر نوایی می‌دانیم نه فردوسی. 6. به اعتبار آثاری که تاکنون خوانده‌ام می‌توانم بگویم بزرگترین فرق آثار تورانشهری و ایرانشهری در یک چیز است؛ شعوبیان ایرانشهری در توهین به ترک‌ها و عرب‌ها چیزی کم نگذاشته‌اند از آثار فردوسی بزرگ تا محمود پسیخانی نقطوی و محمود افشار و دهها (بله ده‌ها) نویسنده بزرگ فارسگرا، جا به جا شاهد این توهین‌ها و تحقیرها هستیم. حجم این توهین‌ها به قدری زیاد است که برای بررسی آن‌ها به زمانی بیش از «دو ترم» مرحمتی آقای طباطبائی نیاز است. شخصا امیدوارم به این خصومت هزار ساله خاتمه داده شود و در زمانی که همه جا صحبت از کرامت انسانی، حقوق بشر، اخلاق و گفتگو است ما نیز به گفتگو با یکدیگر تن دهیم و حریفان خود را «نفهم»، «بی‌شعور»، «بی‌سواد»، «بی‌ربط‌ گو»، «افسانه‌باف»، «بی‌سواد» خطاب نکنیم و از سوی دیگر با وجود حمله به عنصر ترک، در موقع لزوم برای اثبات نظریه خویش به سلطان محمود و «استخدام چهارصد شاعر زرین کمر فارسی زبان» پناه نبریم. ضمن اینکه ترکان تنها زبان فارسی را به هندوستان نبردند بلکه زبان ترکی را نیز به آنجا بردند و شماری از بهترین آثار نثر و نظم ترکی از جمله بابرنامه در هندوستان به زبان ترکی نوشته شده است و بابر گاه با والیان خود به نظم ترکی مکاتبه می‌کرد. [7] 7. شاید جناب طباطبائی در خلال مطالعه برای تدوین نظریه ایرانشهری خود سری هم به تاریخ هرات زمان سلطان حسین بایقرا و امیر علیشیر نوائی زده باشد. این سلطان و وزیر هر دو صاحب دیوان‌هایی به زبان‌های ترکی و فارسی هستند و البته آثار منظوم و منثور نوایی به زبان ترکی بیشتر از انگشتان دو دست می‌باشد و فقط چندین لغتنامه ترکی در ایران بر اساس کتاب‌های وی به رشته تحریر در آمده است. هژمونی آثار ترکی نوایی به حدی بود که عده‌ای نوایی را پدر ترکی‌گرایی یا به تعبیر مغرضانه پانترکیسم می‌دانند. با این وجود اکثریت قریب به اتفاق نویسندگان فارسی‌زبان، امیر علیشیر نوایی را ستوده‌اند. او باوجود علاقه شدیدش به زبان ترکی هرگز به دام تعصب نیافتاد و در جایگاه یک وزیر به همه نویسندگان و هنرمندان دو زبان به یک چشم نگریست. بیایید به هرات دوره نوایی بیشتر بیندیشیم و آن را به مثابه الگویی درخشان در تاریخ‌مان برای آشتی و تبلور زبانها و فرهنگ‌ها به کار گیریم؛ همان هرات که نوایی مرید جامی بزرگ عارف و شاعر فارسی‌نویس است و جامی برای حرمت نهادن به آن فضای چندزبانی و چندفرهنگی چندین شعر ترکی به تاریخ ادبیات هدیه می‌دهد و نفحات‌الانس او مملو از شرح حال عارفان ترک است.[8] هرات دوره نوایی مرکز آشتی و مرکز شکوفایی ایران و توران است. یک توضیح: به جهت ضیق وقت، ویراست نهایی این مقاله متاسفانه به مهرنامه نرسید. از این رو تفاوتهای اندکی با متن منتشره به چشم می‌خورد. [1] من همه سیاست‌های فرقه دموکرات را تایید نمی‌کنم اما مخالفان آن و حکومت پهلوی این حق را نداشتند که بعد از شکست فرقه که به بهانه تجزیه‌طلبی آن را برانداختند، زبان ترکی را ممنوع و آثار این زبان را از بین ببرند و فرهنگ آذربایجان را تحقیر کنند. [2] دکتر پورجوادی این مطلب را بعد از انتشار مصاحبه آقای طباطبائی در صفحه فیس‌بوک خود منتشر کرده است. [3] فاذا آمن بالحزب الحاکم و الجنة ماواه. [4] چنانکه صادقی افشار کتابدار رسمی شاه عباس صفوی در اصفهان، در رساله حظیات خود، همراه داشتن یک خورجین کتاب ترکی و فارسی به سفر را از حظیات سفر می‌داند. [5] دده قورقود در مصاحبه دکتر طباطبائی با مهرنامه به صورت «دده گورگوت» نوشته شده است. این مسئله توهین آشکار به فرهنگ آذربایجان است و بدان می‌ماند که کسی شاهنامه را به صورت تلفظ روسی آن «شاخنامه» بنویسد. عدم اعتننا به فرهنگ‌ها و زبان‌های دیگر در کشور ما به حدی است که هیچ نشریه‌ای حتی نشریه وزین مهرنامه نیازی به همکاری با ویراستاران مسلط به زبان و فرهنگ سایر اقوام ایرانی احساس نمی‌کند. [6] برای آشنایی با بخشی از این آثار به کتابهای سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی دکتر جواد هیئت، Türk Dili Tarihi, Dr Ahmet B Ercilasun و فهرست نسخه‌های خطی ترکی کتابخانه آیت الله نجفی مرعشی جلد اول نوشته حسین متقی مراجعه شود. [7] نگاه کنید به: صفحات مختلف مذکر احباب، نقیب‌الاشراف بخاری، تصحیح نجیب مایل هروی. [8] این کار جامی به مذاق بعضی از بزرگان مانند علامه مجلسی خوش نیامده است. 2013-08-27 12:25:01

دستگیری یک مسئول ارشد دفتر احمدی‌نژاد

احمدی نژاد ادعا می کرد که پاک ترین دولت در جمهوری اسلامی است. نظامی که بر بنیاد دروغ، ریا و فساد بنا شده، چگونه ممکن است عاری از دزدی، تقلب و خلافکاری باشد؟!!! شنیده شده است که (ح-م) یکی از مسوولان ارشد دفتر رییس دولت دهم دستگیر شده است. روز نو مدعی شد: گفته می‌شود که این فرد در روزهای گذشته و در ارتباط با پرونده پوستین دوز بازداشت شده است(به نقل از سایت پارسینه). اما پوستین دوز کیست و چرا دستگیر شد؟ فرارو نوشت: نعمت الله پوستین دوز، مدیر عامل شرکت ملی مس ایران و مدیر عامل سابق گروه خودرو سازی سایپا، در آخرین روزهای کاری دولت احمدی نژاد، بازداشت شد و همچنان در زندان است. به گفته ی یک منبع آگاه، پوستین دوز در آخرین روزهای کاری دولت احمدی نژاد قصد مسافرت به ارمنستان را داشته که در فرودگاه متوجه می‌شود ممنوع الخروج است. وی افزود: ظاهرا یکی از علت های ممنوع الخروج بودن این مدیر احمدی نژادی، موضوع جابه جایی وجوه نقدی زیاد بوده است.
این منبع آگاه همچنین گفت: لیدر جریان انحرافی در روزهای پایانی دولت دهم در تلاش بود تا با استفاده از نفوذ خود، این مساله را به نوعی رفع و رجوع می کند اما مقامات قضایی این مدیر صنعتی را به دادگاه فرا می خوانند تا جوابگوی کم و کیف این مبلغ جابجا شده باشد.

وی افزود: وی در دادگاه مدعی می شود که این مبلغ بدهی خارجی شرکت ملی مس بوده که از طریق شرکت یکی از دوستانش به نام «ت» در امارات پرداخت شده است.

به گفته ی این منبع آگاه، پوستین دوز به علت ارائه نکردن  مستندات قانع کننده در این زمینه، راهی زندان شده است.

گفته می شود، از دیگر اقدامات غیر متعارف پوستین دوز، دستور خرید چند دستگاه خودروی بسیار گران قیمت از محل دارایی های شرکت ملی مس و واگذاری آنها به افرادی خارج از شرکت بوده است. این خودروها پس از بازداشت پوستین دوز ، به تدریج عودت داده شده اند.

پوستین دوز، که در کنار علی اکبر جوانفکر، ملک زاده، بقایی، محمد رضا رحیمی، عبدالرضا داوری، امیری فر، بهمن شریف زاده، ستاریان، نوبختی و برخی دیگر، از یاران نزدیک و عوامل اسفندیار رحیم مشایی قلمداد می شود،  پیش از این مدیرعاملی شرکت سایپا را بر عهده داشت و همواره انبوهی از شایعات را با خود یدک می کشید و بعد از برکناری از سمت خود در سایپا بلافاصله به مدیرعاملی شرکت ملی مس انتخاب شد.

 در این خصوص اما نماینده مردم کرمان اخبار مهمی از روند رسیدگی به این پرونده بیان کرده است . وی ضمن اعلام ورود وزارت اطلاعات و قوه قضائیه به تخلف مالی شرکت مس برای بازگرداندن مبلغی که در یک حساب شخصی در خارج از کشور از سوی این شرکت واریز شده بود از در دستور کار قرار گرفتن طرح تحقیق و تفحص از شرکت ملی مس در روز یکشنبه هفته آینده در صحن علنی مجلس خبر داد.

  پیش از این   پورابراهیمی در نشست علنی مجلس مورخ چهارشنبه 16 مرداد در تذکری شفاهی ضمن اینکه خواستار تسریع در بررسی طرح تحقیق و تفحص از شرکت مس از سوی هیئت رئیسه مجلس شد، گفت: اتفاقی که در شرکت ملی مس افتاده است ظرف یک ماه گذشته خبرها حاکی از این است که با تصویب هیات مدیره این شرکت، شرکتی به نام «ای پی »در خارج از کشور تاسیس شده و گزارش وزارت اطلاعات نیز حاکی از آن دارد که بالغ بر هزار میلیارد تومان به حساب شخصی واریز شده و متاسفانه منافع شرکت در حال از بین رفتن است.

در این خصوص محمدرضا پور ابراهیمی در گفتگویی با ارگان مجلس می گوید: سرانجام بعد از مدت ها پیگیری تحقیق و تفحص از شرکت مس یکشنبه هفته آینده در صحن علنی مجلس مطرح می شود.

این نماینده مردم در مجلس نهم با اشاره به آخرین وضعیت مبالغی که نزد حساب شخصی در خارج از کشور از سوی شرکت ملی مس واریز شده است، گفت: وزارت اطلاعات و قوه قضائیه به این موضوع ورود کردند که بخشی از این منابع به کشور بازگردانده شده است و تلاش های دستگاه های امنیتی در رابطه با بازگشت مابقی این پول به کشور ادامه دارد.

پور ابراهیمی درباره اینکه بعد از دستگیری پوستین دوز چه کسی درحال حاضر سرپرستی شرکت مس را بر عهده دارد؟ گفت: شنیده های حاکی از آن دارد که در حال حاضر علی محمد قائم مقام شرکت مس در غیاب پوستین دوز وظایف وی را انجام می دهد تا سرپرست و مدیرعامل جدید این شرکت تعیین شود.

این نماینده مردم در مجلس نهم با بیان اینکه ما نسبت به عواقب حضور برخی از اشخاص در شرکت مس با توجه به سوابقشان در سایپا هشدار داده‌بودیم، ادامه داد:  بنده شخصا در مجلس بارها در این خصوص تذکر دادم و چندین بار در مجمع نمایندگان استان تا پای استیضاح وزیر رفتیم.

وی تصریح کرد: میلیاردها تومان اموال شرکت مس در خارج از کشور است و ما نگران آینده‌ی کارگران و بازنشسته‌های صنعت مس هستیم که مبادا به ورشکسته‌ترین شرکت تبدیل شود.

عضو هیئت رئیسه کمیسیون اقتصادی مجلس با بیان اینکه از دستگاه‌های امنیتی خواسته‌ایم گزارش دهند گفت: با تمام وجود از منافع مردم کرمان دفاع می‌کنم.

پیگیری های قوه قضاییه

محسنی اژه ای سخنگوی دستگاه قضا  در پنجاهمین نشست خبری خود به تخلفات شرکت ملی مس اشاره کرد و گفت: بر اساس بررسی‌های انجام شده مشخص شد که آقای پ، معاونش و همدستاتش اقدام به خروج مقدار زیادی پول آن هم به صورت غیرقانونی به خارج از کشور کرده‌اند.

وی همچنین گفت: اگر دستگاه قضایی در این پرونده ورود پیدا نمی‌کرد چه بسا امکان بازگرداندن مبالغ خارج شده از کشور فراهم نمی‌شد و این سرمایه‌ها تلف می‌شد.


ادعای اختلاس 10 هزار میلیاردی در سایپا

از چندی پيش که برخي از نمايندگان مجلس از احتمال وقوع اختلاسي معادل با 10 هزار ميليارد تومان در شرکت سايپا خبر داده بودند، نادر قاضي‌پور رئيس‌ هيات تحقيق و تفحص از گروه خودروسازي سايپا، طي نامه اي به عباس جعفري دولت آبادي، دادستان تهران خواهان ممنوع الخروج کردن متهمان تا زمان بررسي اين پرونده شد.

وي در اين نامه‌ با اشاره به تابيعت دوگانه مديرعامل و برخي اعضاي هيات مديره سايپا نوشته است:" اگر مي‌خواهيد شرايط خاوري دوباره تکرار نشود تا نهايي شدن گزارش کميته تحقيق و تفحص از سايپا، افرادي را که در مظان اتهام هستند ممنوع‌الخروج کنيد".

 پيش از انتشار اين نامه، قاضي پور در نطقي در مجلس گفته بود: "برخي از مسسئولين ارشد شرکت سايپا داراي تابعيت دوگانه هستند و احتمال فرار آنها به خارج از کشور وجود دارد. از ايت الله املي لاريجاني رياست محترم قوه قضاييه در خواست مي کنم که شعبه ويژه اي در داد گستري را مامور رسيدگي به پرونده سايپا کند تا از ضايع شدن حقوق سهام داران و مصرف کنندگان جلوگيري گردد".

 او به عنوان رئيس هيات تحقيق و تفحص از سايپا افزوده بود: "بر اساس اطلاعاتي که بدست ما رسيده تعدادي از مسئولين ارشد سايپا داراي تابعيت دوگانه هستند و احتمال دارد در روند رسيدگي در پرونده تحقيق و تفحص از سايپا اين آقايان همچون خاوري مدير عامل سابق بانک ملي به خارج از کشور فرار کنند.هيچ نظارت دقيقي بر گردش مالي ۱۰ هزار ميليارد توماني سايپا وجود نداشته است. بسياري از پرونده هاي سايپا اگر مهمتر از موضوع کلاه برداري سه هزار ميلياردي بانکها نباشد کوچکتر از آن نيست. اکثر اعضاي هيات مديره و حسابرسان قانوني شرکت سايپا تحت تاثير مدير عامل اين شرکت انتخاب مي شوند".

قاضي پور از استخدام تعداد زيادي از اقوام مدير عامل سايپا و جريان موسوم به "انحرافي" در اين شرکت خبر داده و گفته است: "ظاهرا مدير عامل اين شرکت سايپا را ملک شخصي خود مي داند. بايد مشخص شود که اين مقام مسئول سايپا آيا پولي در خارج از کشور دارد يا خير و اگر دارد دارايي وي چقدر است و در کدام کشور و بانک ها و به نام چه کساني است".

تعداد کثيري از اقوام درجه يک جريان انحرافي از جمله دختران و پسران آنها در پست‌هاي حساس مديريتي گروه خودروسازي سايپا استخدام شده‌اند. به نظر مي‌رسد مديرعامل سايپا، گروه خودروسازي سايپا را ملک شخصي خود مي‌داند که اينگونه برخورد مي‌کند".


به گفته ی او، "متاسفانه شاهد سرپيچي کامل گروه خودروسازي سايپا از ارائه اطلاعات مالي به هيات تحقيق و تفحص بوديم و در مقابل پاسخ‌هاي وارونه و خلاف قانون به درخواست‌هاي قانوني هيات تحقيق و تفحص شنيده‌ايم که موجب تاثر و تاسف شده است".
قاضی پور گفته بود: شخصا در مجلس بارها در این خصوص تذکر دادم و چندین بار در مجمع نمایندگان استان تا پای استیضاح وزیر رفتیم. میلیاردها تومان اموال شرکت مس در خارج از کشور است و ما نگران آینده‌ی کارگران و بازنشسته‌های صنعت مس هستیم که مبادا به ورشکسته‌ترین شرکت تبدیل شود. بر اساس بررسی‌های انجام شده مشخص شد که پوستین دوز، اقدام به خروج مقدار زیادی پول آن هم به صورت غیرقانونی به خارج از کشور کرده‌ است.

عوامل جریان انحرافی در روزنامه ایران نیز دست به اقداماتی غیر متعارف زده اند که در حال بررسی است. فرارو، پس از 

مشخص شدن نتایج بررسی ها، در این زمینه اطلاع رسانی خواهد کرد.

Iranglobal.info

Iran Iran has 'Plan B' for post-Assad Syria

 US military strike in Syria will have repercussions across the region, and will certainly raise hackles in Iran. But ultimately, say analysts, Tehran will call the West's bluff, as it always does.
After last week's horrific chemical attack on civilians in Syria, it felt like the US and its allies had no option but to take military action against President Bashar al-Assad's regime. President Barack Obama's famous "red line" declaration - made almost exactly a year ago - about the use of chemical or biological weapons had now undeniably been crossed.
While analysts agree that any US strike against Syria will likely be relatively limited - possibly a single cruise missile strike against a government building in Damascus - even the most "symbolic" attack could have serious consequences for the region.

Some think President Rouhani's position will be weakened if the US strikes Syria
"Once you get any kind of action like this, it's far less easy to predict what will happen then," Paul Rogers, security analyst for UK think tank Oxford Research Group, told DW. "In the wider Middle East, even if it's a symbolic raid, it will be seen as one more example of the West interfering."
Hayder al-Khoei, researcher at the UK-based Center for Academic Shi'a Studies, agrees: "I fear a strike will only reinforce the belief that Western powers are taking sides in a brutal sectarian conflict that is having ramifications well beyond Syria itself."
Iran issue
One country where the reaction could be especially volatile is Iran, Syria's closest regional ally and perennial enemy of the US. Iran's recent election brought a surprise "moderate" candidate to the presidency, Hassan Rouhani, who many believe is keen to open talks with the West in an attempt to relieve Iran's international isolation.
"But if we have an American attack on an Iranian ally, then the hawks in Tehran will say, 'You must not deal with the Americans, and we must have our nuclear weapons,'" said Rogers. "And that's much more difficult to figure out."
Arshin Adib-Moghaddam, reader in International Relations at the University of London and author of a forthcoming book "On the Arab revolts and the Iranian revolution," thinks that effect on Iran's internal politics will be limited, but that doesn't make an attack on Syria a good idea.


The US is ultimately impotent in the Middle East, thinks Posch
"It won't necessarily weaken him domestically, but it would make it that much more difficult to engage Iran," he told DW. "A war against Syria would be another great strategic folly."
Al-Khoei put it even more bluntly: "An Iranian cleric recently told me, 'If Assad falls, the Iranians will march on foot to Syria.'"
Impotent America
But Walter Posch, Iran expert at the German Institute for International and Security Affairs (SWP), is unconvinced that the consequences would be so dramatic. "It seems to me that the Iranians have been informed, or that there is some kind of indirect communication between the US and Iran via the Sultan of Oman," he said. "Two days ago, the sultan was in Iran, and he had a long, long discussion with the Supreme Leader about security in the region."
Posch thinks that the Iranian regime are cannier diplomats than they are given credit for, and actually care little about a hypothetical military strike. "There will be the standard condemnation, but so what? What are you going to bomb anyway?" he said. "You're bombing Damascus? It's already bombed. There's not much left of it. [Syria] was always a well-maintained balance between Iran and Saudi Arabia. Whatever is going on now, all this conflict has a sectarian coloring. If it's about inner-Islamic conflict, do you really think that the West has a lot to say there?"
In fact, as far as Posch can see, the US is fully aware of its impotence in the Middle East. "Obama knows that there is nothing he can do there," he said. "We know now that after a military attack, the Americans can neither control a country, nor can they impose their will on its policy. Have a look at Libya."


Plan B

Iran would prefer Assad to stay in power, but are preparing for life without him
Iran knows this too, and has learnt from its experience in Iraq, that the West's influence can be wrested from it. "Iran is already preparing what to do after the fall of Assad, when things really start," Posch said. "Building up militias at a local level. When Assad is gone, the civil war may just go into another phase."
Iran, he added, will of course stay true to Assad in public. "They will complain, they will protest, but they will avoid a confrontation with the US and the Europeans - they're going to ride it out," he said. "They would prefer Assad to stay in power, of course, but they already have a plan B."
Posch also suggested that Iranian public opinion is not particularly devoted to Assad. "Most of them think, 'what are we doing with this very Arab country?'" he said. "The good Muslims think it's actually a disgrace to be in cahoots with someone from the Baath party who has been suppressing Islam all the time. There is only the vested interest of the security apparatus - those people think they need Assad and Syria and Hezbollah to put the pressure on Israel. That's an important constituency, and it includes the Supreme Leader, but basically the people in Iran, no. Some of them will panic, but by and large I don't think there will be any big reaction."
And ultimately, he concluded, the Iranian leadership will learn to live without Assad. "They will say, 'So Assad is gone, what next?' That's what they always do. If you come with a show of force to the Iranians, they usually call your bluff. And they've got away with it until now."

DW.DE


هدف تجزیه کشور های بزرگ منطقه خاورمیانه: ایران

در 19 ﮊوئن، در دانشگاه University of Michigan’s Gerald R. Ford School of Public Policy، هانری کیسینجر، وزیر 
خارجه اسبق امریکا، از استراتژی سوی سخن بمیان آورد: «اگر تدابیر دیگر ناکام شدند، می تواند طرح تقسیم کشورها بر اساس طایفه و قوم و ملیت را به اجرا گذاشت. تا که توان سیاسی و نظامی کشورهای عمده عرب ناچیز شود و غرب بتواند به سرعت منطقه را به مهار خود در آورد.  او در باره سه کشور چنین گفت: در آنچه به سوریه مربوط می شود، سه فرجام محتمل است: پیروزی اسد و پیروزی سنی ها و یا تقسیم کشور میان ملیت هائی که حاضرند با یکدیگر همزیستی کنند. هریک کم و بیش از خود مختاری برخوردار باشند و هیچیک نتواند دیگری را پامال کند. این همان فرجامی است که من ترجیح می دهم واقع شود. نخست این که سوریه یک دولت تاریخی نیست. در شکل کنونی، در 1920 بوجود آمده است. به سوریه این شکل داده شد تا که سلطه فرانسه برآن آسان شود. همسایه سوریه عراق است. این کشور نیز شکلی عجیب به خود گرفت. این شکل را بخود گرفت تا که سلطه انگلستان برآن، آسان شود. این شکل به این دو کشور داده شد تا هیچیک نتوانند بر منطقه مسلط شوند».

    در همان حال که کیسینجر نظر خود را در باره تبدیل سوریه به «مناطق خود مختار»، راست و سر راست می گوید، اغلب اظهاریه های دولتهای غربی مدعی می شوند که منفعت آنها در اینست که کشورهای منطقه تجزیه نشوند. اما ساده لوح نباشیم. این اظهاریه ها صحنه سازی است. به تکرار سخن از تجزیه ای گفتن که سود غرب در آن نیست، یعنی القای فکر تجزیه و زمینه سازی برای تجزیه. وقتی کار به تجزیه کشورهای کشید، دیگر مردم به یاد نمی آورند که باب طبع دولتهایشان بود یا نبود. در حقیقت اظهاریه ها این پیام را در بردارند که کشورهای منطقه می توانند تجزیه شوند.

تشدید نزاع عرب با ایران و شیعه با سنی با هدف تجزیه کشور های بزرگ منطقه خاورمیانه:

● سناریوئی وجود دارد که بسی ویرانگراتر است. در همان حال که عربها به متهم کردن یکدیگر به توطئه گری مشغولند، گزینه سوی بس زیان بخش تر برای همه، وجود دارد و در دست اجرا است: بالکانیزاسیون کشورهای بزرگ منطقه خاورمیانه.

    در 19 ﮊوئن، در دانشگاه University of Michigan’s Gerald R. Ford School of Public Policy، هانری کیسینجر، وزیر خارجه اسبق امریکا، از استراتژی سوی سخن بمیان آورد: «اگر تدابیر دیگر ناکام شدند، می تواند طرح تقسیم کشورها بر اساس طایفه و قوم و ملیت را به اجرا گذاشت. تا که توان سیاسی و نظامی کشورهای عمده عرب ناچیز شود و غرب بتواند به سرعت منطقه را به مهار خود در آورد.  او در باره سه کشور چنین گفت: در آنچه به سوریه مربوط می شود، سه فرجام محتمل است: پیروزی اسد و پیروزی سنی ها و یا تقسیم کشور میان ملیت هائی که حاضرند با یکدیگر همزیستی کنند. هریک کم و بیش از خود مختاری برخوردار باشند و هیچیک نتواند دیگری را پامال کند. این همان فرجامی است که من ترجیح می دهم واقع شود. نخست این که سوریه یک دولت تاریخی نیست. در شکل کنونی، در 1920 بوجود آمده است. به سوریه این شکل داده شد تا که سلطه فرانسه برآن آسان شود. همسایه سوریه عراق است. این کشور نیز شکلی عجیب به خود گرفت. این شکل را بخود گرفت تا که سلطه انگلستان برآن، آسان شود. این شکل به این دو کشور داده شد تا هیچیک نتوانند بر منطقه مسلط شوند».

    در همان حال که کیسینجر نظر خود را در باره تبدیل سوریه به «مناطق خود مختار»، راست و سر راست می گوید، اغلب اظهاریه های دولتهای غربی مدعی می شوند که منفعت آنها در اینست که کشورهای منطقه تجزیه نشوند. اما ساده لوح نباشیم. این اظهاریه ها صحنه سازی است. به تکرار سخن از تجزیه ای گفتن که سود غرب در آن نیست، یعنی القای فکر تجزیه و زمینه سازی برای تجزیه. وقتی کار به تجزیه کشورهای کشید، دیگر مردم به یاد نمی آورند که باب طبع دولتهایشان بود یا نبود. در حقیقت اظهاریه ها این پیام را در بردارند که کشورهای منطقه می توانند تجزیه شوند.

مبانی:

1 – «دینامیک انشقاق میان عرب و ایران امری تاریخی و دینی و زبانی و فرهنگی است و این اختلافها موانع فراوانی هستند که نمی توان از میانشان برداشت.

2 –  این که بسیاری از عربها از توسعه طلبی و سلطه جوئی ایران بر منطقه می ترسند. در ذهن آنها، امپراطوری ایران هیچگاه از میان نرفته است.

پرسش: آیا احتمال گفتگو میان عرب با ایران وجود دارد؟

پرسش: با وجود شیعه بودن ایران، چه امری می تواند سبب اتحاد عربها و ایرانی ها شود؟

    با وجود مبانی بالا، به دو امر می باید توجه کرد: انشقاق میان ایرانی ها و عربها یک واقعیت است.

نشریه انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۸۳۵ از ۳ تا ۱۷ شهریور ۱۳۹۲


 

انتقال زندانی سیاسی محکوم به اعدام عبدالوهاب ریگی به سلولهای انفرادی

نابه گزارشات رسیده به« فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران » انتقال زندانی سیاسی عبدالوهاب ریگی به سلولهای انفرادی ، شکنجه گاه زندان مرکزی زاهدان معروف به بند قرنطینه
روز شنبه ۲ شهریور ماه زندانی سیاسی هموطن بلوچ عبدالوهاب ریگی که در سن ۱۷ سالگی دستگیر شده است و بدستور بازجویان وزارت اطلاعات به اعدام محکوم شده است هنگام بازگشت از ملاقات کابینی با خانواده اش بی دلیل مورد تهاجم و ضرب و شتم فردی به نام جامی رئیس بازرسی زندان و غلامی از شکنجه گران و رئیس اطلاعات زندان مرکزی زاهدان قرار گرفت. این زندانی سیاسی پس از ضرب و شتم به سلولهای انفرادی بند قرنطینه شکنجه گاه زندان مرکزی زاهدان منتقل گردید.
زندانی سیاسی عبدالوهاب ریگی در سن ۱۷ سالگی توسط مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و ماه ها در سلولهای انفرادی اداره اطلاعات زاهدان تحت شکنجه های وحشیانه بازجویان وزارت اطلاعات قرار داشت. بازجویان وزارت اطلاعات علیرغم زیر سن قانونی بودن اورا به زندان قزوین تبعید نمودند و چندین ماه در شرایط غیر انسانی قرار داشت او مدتی است که از تبعید بازگردانده شده است. برادر وی شهید راه آزادی مردم ایران عبدالباسط ریگی که یک فعال اینترنتی بود همراه با ۲ زندانی سیاسی دیگر در زندان زاهدان اعدام شدند.
از مدتی پیش وزارت اطلاعات فشارها و اذیت و آزارها را علیه زندانیان سیاسی هموطن بلوچ و اهل سنت در زندانها را تشدید کرده است . موارد فشارها عبارتند از عریان کردن زندانیان سیاسی و بازرسی توهین آمیز آنها ، پخش کردن زندانیان سیاسی در بندهای مختلف در کنار مجرمین عادی و بخصوص وادار کردن باندهای مافیایی زندان که توسط مسئولین زندان هدایت می شوند به درگیر شدن با آنها، عدم درمان آنها ،توهین به اعتقادات مذهبی آنها و موارد متعدد دیگر .
از طرفی دیگر زندانی سیاسی ناظر ملازهی وارد ششمین روز اعتصاب غذای خود شد. او در سلولهای انفرادی بند قرنطینه شکنجه گاه زندان مرکزی زاهدان بسر می برد و از زمان انتقال تاکنون از وضعیت و شرایط این زندانی هیچ خبری در دست نیست. زندانیان سیاسی که به بند قرنطینه منتقل می شوند مورد شکنجه جسمی و روحی و توهین پاسداربندها قرار گرفته و همچنین از حداقل امکانات اولیه انسانی محروم می شوند.
فعالین حقوق بشر ودمکراسی در ایران، موج جدید فشارها ، اذیت و آزارها علیه زندانیان سیاسی هموطن بلوچ و اهل سنت که از زمان انتصاب آخوند حسن روحانی آغاز شده است را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده آخوند علی خامنه ولی فقیه رژیم و آخوندهای همدست وی مانند آخوند صادق لاریجانی به مراجع بین المللی قضایی است.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
۰۳ شهریور ۱۳۹۲ برابر با ۲۵ اوت ۲۰۱۳
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید
کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد
گزارشگر ویژه اعدام سازمان ملل متحد
سازمان عفو بین الملل


  http://www.balochdemocratic.com/modules/balochi/article.php?storyid=360

مسئولان با آمارهای سیاه از پرداختن به حق و حقوق سیستان و بلوچستان سرباز می زنند

سامی- روزنامه خراسان- وعدهه های توخالی ، وجود نگاه های تبعیض آمیز و افزایش روز افزون مشکلات مختلف در سیستان و بلوچستان عواملی است که محرومیت و توسعه نیافتگی را در این استان تشدید کرده است.علاوه براین نمایندگان استان در مجلس شورای اسلامی وجود برنامه های تبعیض گونه در اختصاص اعتبارات ، پی گیری مشکلات جاری ، پررنگ نبودن جایگاه استان در برنامه های کلان و توجیه پذیر اقتصادی کشور را از مهم ترین مواردی عنوان می کنند که مسئولان کشوری خواسته یا ناخواسته با حرکت در این  مسیر بسیاری از فرصت های طلایی که می توان از آن ها در راستای توسعه و پیشرفت استان بهره برد را به تهدیدات و نارضایتی های مردمی تبدیل کرده است.نماینده مردم زابل،زهک و هیرمند در مجلس شورای اسلامی که به نمایندگی از دیگر نمایندگان استان در گفت وگو با خبرنگار روزنامه خراسان با اشاره به مشکلات عدیده منطقه فراموش شده سیستان و بلوچستان در زمینه زیر ساخت های اقتصادی و عمرانی ، تامین امنیت ، حل معضل بیکاری از عملکرد دولت و برخی از وزاری کابینه دولت دهم به شدت انتقاد کرد.دکتر«احمد علی کیخا» از وجود حجم زیادی از کمبودها در زمینه های فرهنگی،اجتماعی،سیاسی،امنیتی موجود در منطقه و شنیده نشدن صدای نمایندگان مردم استان برای رفع مشکلات ، از رئیس جمهور ،وزیران نیرو ، بهداشت ، راه و ترابری و مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست گلایه و این بی توجهی را نوعی اقدام هدفمند در راستای فراموشی مردم محروم سیستان و بلوچستان عنوان کرد.
وی افزود:در دیدارهایی با مدیران کل برخی دستگاههای استانی به صراحت از آمارهای غیر واقعی آنان که زمینه ساز محرومیت بیشتر است انتقاد کردم.به گفته وی در بخش آب و فاضلاب روستایی وضعیت نامناسب وجود دارد و تا این لحظه با وجود مساعدت هایی که از طرف کمیسیون کشاورزی برای حل مشکلات آب روستایی صورت گرفت باز هم شاهد هستیم توجه کافی به این موضوع مهم و بسیار حیاتی صورت نگرفته و این در حالی است که براساس برنامه ریزی های صورت گرفته در برنامه سوم توسعه ، قرار بود معضل آب آشامیدنی تمام روستاها حل شود اما اکنون که در برنامه پنجم توسعه قرار داریم بیش از 50 درصد روستاهای استان فاقد  آب لوله کشی و بهداشتی است.وی با اشاره به این که در زمان برآورد طرح آب رسانی روستایی ، سرانه آب مورد نیاز را کم برآورد کرده اند افزود:این طرح نیاز به اعتبارات کوتاه مدت دارد . ولی وزارت نیرو غفلت کرده است و به نمایندگی از نمایندگان استان در بازگشت به تهران گلایه خود را به رئیس جمهور و وزیر نیرو برای این مشکلات اساسی ابراز کرده ام که باز هم با قول هایی همراه بود که تا کنون هم در حد حرف باقی مانده است و از عمل و اقدامات لازم خبری نیست.به گفته وی به دلیل برخورداری سیستان و بلوچستان از فرصت ها و منابع بی نظیر از جمله دسترسی به آب های آزاد و گستردگی و تنوع اقلیمی و منابع طبیعی و معدنی فراوان نه تنها قادر است رفاه مردم خود را فراهم کند بلکه با یک برنامه مناسب و حساب شده می تواند در آمد لازم برای رفاه بخش زیادی از مردم کشور را نیز فراهم کند.«کیخا» گفت:برای جهش توسعه ای استان و منافع ملی فراوان ناشی از آن لازم است تا دولت و مجلس با نگاه ویژه و به دور از تبعیضات موجود بستر قانونی لازم را فراهم کنند و اعتبارات کافی را تدارک ببینند تا با اعمال مدیریت هدفمند و کارآمد در منطقه آزاد چابهار ، تسریع در اجرای شبکه گاز بین شهرهای استان ، راه آهن چابهار-زاهدان-مشهد و تامین و انتقال آب با استفاده از منابع آب داخلی از جمله طرح های مهم استان است که تا کنون به دلیل تمایل نداشتن مسئولان کلان کشوری این فرصت های اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی به فراموشی سپرده شده است.نماینده مردم زابل ، زهک و هیرمند با بیان اینکه وجود 450 میکروگرم از ریزگردها در هر مترمکعب از هوا از نظر استانداردهای جهانی فوق العاده خطرناک است افزود:این رقم طی سال جاری در یکی از روزهای توفانی حدود 9هزار میکروگرم یعنی 20برابر بو که این یعنی فاجعه انسانی اما این سوال از دولت مطرح می شود برای مقابله با گرد و خاک های ناشی از بادهای 120 روزه سیستان چه اقدام عملی انجام شده است؟وی ادامه داد :در حالی که کشاورزی سیستان کاملا به آب رودخانه سیستان وابسته است چرا شاخص تعیین خشکسالی در کشور میزان بارندگی است و با احتساب شاخص بارندگی در طول دهه گذشته حق مردم سیستان کاملا ضایع شده است و کماکان ادامه دارد.وی اظهار داشت:باید پرسید مسئول تضییع حق مردم کیست و چرا گوش شنوایی نیست تا دردها را بشنود و اقدام کند؟نائب رئیس کمیسیون کشاورزی مجلس گفت:مدیریت غلط سازمان محیط زیست کشور ، زابل را نابود کرده است و بارها گفته ام که مسئولان با بی سیاستی باعث تخریب تالاب بین المللی «هامون» و فضای سبز و محیط زیست این جا شدند.
وی تصریح کرد:نمایندگان سیستان و بلوچستان باید گریبان خود را در صحن مجلس پاره کنند تا شاید مجلسی ها و دولت از خواب چند ساله خود بیدار شوند و بدانند مردم این استان در وضعیت بسیار نامناسبی به سر می برند و دیگر طاقت قول و وعیده و وعید را ندارند و تا کی باید مسئولان با آمارهای سیاه سر این مردم زحمتکش را کلاه بگذارند و از پرداختن به حق و حقوق خطه سیستان و بلوچستان سرباز می زنند.وی با انتقاد از عملکرد معاون اول رئیس جمهور که قول راه اندازی ستاد راهبردی در استان را 6 ماه قبل داده بود افزود:به راستی اگر این مشکلات در دیگر استان های کشور مطرح بود باز هم مسئولان گوششان بدهکار نبود؟بنابر این ارزیابی من این است که وجود نگاه ها ، تصمیمات و سیاست های تبعیض آمیز مسئولان سبب شده ایت تا هر روز در گرداب مشکلات فر رویم.

نگاهی به یک مشکل شهر راسک و بی تفاوتی برخی مسئولان

سلام علیکم
احترامأ ، شهر راسک مرکز شهرستان سرباز از نظر موقعیت جغرافیایی ارتفاع آن از سطح دریا 378 متر می باشد.شهر راسک در محور ترانزیتی زاهدان  ایرانشهر  سرباز  چابهار قرار گرفته به شکلی که این محور از مرکز شهر راسک عبور نموده و بعنوان محور اصلی نقش عبوری برای وسائط نقلیه ای که از بخش شمالی استان به چابهار در حرکت هستند را دارد ، از طرف دیگر بصورت یک محور خطی نقش جمع و پخش کننده را برای بخش غربی و شرقی بر عهده دارد.
به این ترتیب در شرایط عادی عمده بار ترافیکی شهر از سفرهای ورودی که از شمال و جنوب استان در حرکت هستند و از مرکز شهر عبور می کنند می باشد.بنابر این از نظر حجم بجز این محور و مبادی ورودی و خروجی آن ترافیک مسئله دار و مشکل سازی در بقیه معابر شهری که در حال حاضر بیشتر خاکی هستند وجود ندارد که در مطالعات طرح جامع شهری در ایستگاههای شماره 100 و 200 اوج ترافیک در محور راسک- ایرانشهر ساعت بین 11-10 صبح با 10 درصد ترافیک روزانه و محور محور راسک- چابهار در همین ساعت 2/9 درصد ترافیک روزانه می باشد که ترافیک مذکور مشکلات بسیاری جدی برای شهروندان عزیز و مدیران اجرایی نموده و روزی نیست که بدون مشکل و تصادفات و سوانحی در محور مذکور به اتمام برسد.
براین اساس مطالعات محور توسط مشاور محترم صورت پذیرفته و تعریض ها و بازگشایی آن با هزینه بسیار بالایی انجام گردیده و با پی گیری انجام شده توسط مدیران محلی مبلغ 4میلیارد ریال در پایان سال 88 با مساعدت استاندار محترم و معاونت امور عمرانی  برای این موضوع در نظر گرفته شد و مبادله موافقنامه آن صورت پذیرفت که بدلیل فشارهای مردم بر اعضای محترم شورای شهر موضوع اطلاع رسانی وباعث خوشحالی مردم گرید که عملیات اجرایی محور مذکور شروع خواهد شد که متاسفانه بدلیل عدم تامین منابع مذکور انجام شد و این موضوع باعث نارضایتی بسیار بالایی گردید و حتی شایع شد به دلیل سهل انگاری مدیران محلی اعتبار مذکور توسط مدیران استانی در جایی دیگر هزینه گردیده است ، لذا با توجه به اهمیت و حساسیت بسیار بالای این موضوع درخواست رسیدگی فوری داریم.
جمعی از شهروندان راسک

رشد مخرب بیکاری در جوانترین استان کشور ، سیستان و بلوچستان

استان سیستان و بلوچستان که پهناورترین و جوانترین استان کشور مطرح است دارای مشکلات فراوانی بوده که به دلیل ضعف های مدیریتی و اختلاف سلیقه های قومیتی طی 3دهه گذشته سبب شده تا بسیاری از منابع و پتانسیل های ذاتی این استان کویری از دست رفته و در این بین جوانان سیستانی و بلوچستانی چوب این کوته فکری های را با جانشان داده اند بگونه ایی که همه ساله براساس آمارهای رسمی شاهد افزایش اشتغال زایی در شهرهای استان قرار داریم اما در عمل شاهد افزایش بیکاران و ملحق شدن جوانان فارغ التحصیل دانشگاهی به این صف طویل هستیم و آمارهای اشتغال زایی هم در ظاهر برای گرفتن اعتبارات و بودجه های چند صد میلیاردی پیاده سازی می شود که این توهم فقط پله های ترقی و پیشرفت مدیران ضعیف النفس را فراهم کرده و تنها موردی که برای این مدیران فرمایشی مهم  دارای ارزش نبوده تلف شدن جوانان به عنوان مهمترین سرمایه های جاریاین استان قرار دارد.بررسی ها نشان میدهد جوانان بیکار این استان برای 100 هزار تومان از ناچاری و فقر شدید مجبور به حمل مواد مخدر و دیگر کارهای ضد امنیتی و کاذب می کنند.
مسأله اشتغال که یکی از اساسی ترین چالشهای همه مناطق کشورمان است و در استان سیستان و بلوچستان که به لحاظ شاخص های توسعه فاصله های زیادی با سایر مناطق دارد از اهمیت و حساسیت ویژه ای برخوردار است .
اشتغال پدیده ساده ای نیست ، و دارای ابعاد و جوانب گوناگون می باشد و تمام عوامل اقتصادی و اجتماعی که بر توسعه به طور کلی مؤثرند ، یا از آن تأثیر می پذیرند بر روی اشتغال نیز کنش و واکنش دارند ، ساختار اجتماعی - اقتصادی توسعه نیافته استان زمینه مناسبی برای سرمایه گذاری و ایجاد فرصت های شغلی فراهم نیاورده است . از سوی دیگر ارتقاء شاخص های توسعه به ویژه شاخص های توسعه انسانی مستلزم ایجاد فرصتهای شغلی و اشتغال مولد می باشد ، بنابراین ایجاد اشتغال در این استان علاوه بر اهداف اقتصادی که افزایش تولید و درآمد را برای جمعیت و اقشار فقیر و محروم جامعه را پیدا می کند و اتخاذ سیاستهای اشتغالزایی به منظور توزیع مجدد درآمد و رفع محرومیت و فقرزدایی را ضروری می سازد .
 استان سیستان و بلوچستان دارای ویژگی های متمایزی است که ضرورت تأمین اشتغال و کاهش مشکل بیکاری را بیش از پیش آشکار می نماید :
 براساس یافته های اولین گزارش توسعه انسانی کشور در سال 1378 استان سیستان و بلوچستان در مقایسه با سایر استانهای کشور از لحاظ شاخصهای توسعه انسانی درپایین ترین رده ها قرارگرفته ، به ویژه از لحاظ شاخص فقر .که میزان محرومیت را در سه زمینه طول عمر، تحصیلات و درآمد نشان می دهد استان بدترین شرایط را داشته است . در مناطقی مانند سیستان وبلوچستان ایجاد اشتغال مفهوم ایجاد درآمد برای گروهها و جمعیت های فقیر را دارد و سیاستهای اشتغال برای گسترش عدالت اجتماعی و توزیع مجدد درآمدها می بایست اتخاذ شود . فقر ومحرومیت شدید بخصوص درمناطق روستایی وتراکم بسیارکم جمعیت و پراکندگی شدید مراکز جمعیتی ، سرمایه گذاری در این مناطق را فاقد توجیه اقتصادی ساخته است و درمقایسه با سایر استانها سرمایه گذاری صورت گرفته و در نتیجه زمینه اشتغال مولد کمتر فراهم گردیده است .
همچنین این استان به دلیل موقعیت ویژه جغرافیایی صحنه بروز مشکلات است که پدیده مبادلات غیررسمی و قاچاق از جمله آنها است . اگرچه وجود مرزهای آبی وخاکی طولانی استان به طور بالقـوه از مـزیـت هـای استـان مـحسوب می گردند ، اما در شرایطی که برنامه ریزی دقیقی درخصوص مبادلات مرزی اعمال نمی شود ، تاثیرمنفی بر روند ایجاد اشتغال مولد باقی می گذارند ، به طوریکه ایجاد شغلهای کاذب و پردرآمد باعث بی صرفه شدن کارهای تولیدی می گردد. عدم بهره برداری درست ومناسب از ظرفیتها امکانات بالقوه استان سبب گردیده است که ظرفیت ایجاد اشتغال در استان محدود باقی بماند ، به عنوان مثال قابلیت های استان در زمینه توسعه فعالیت های بازرگانی خارجی به مراتب بیش از آن است که درحال حاضر بهره برداری مناسب از آنها تا اندازه زیادی به تصمیم گیریها در سطح ملی ارتباط پیدا می کند .
 توان بخشی خصوصی استان برای ایجاد فرصتهای شغلی جدید به دلایل گوناگون از جمله دوربودن استان از مراکز ومحورهای اصلی توسعه کشور، کمبودمنابع سرمایه ای ومحدودیتهای زیربنایی . ناآشنایی به رشته فعالیت های جدید ، بازده ناچیز فعالیتهای تولیدی در مقایسه با فعالیتهای غیررسمی و بی بهره بودن از خصوصیات کارفرمایی بر اثر موانع اجتماعی و فرهنگی چندان بالا نیست . در حال حاضر حدود 68 درصد از شاغلان استان در بخش خصوصی مشغول به کار هستند که در مقایسه با سایر استانها نسبت پایینی است .
 هرچند که طی سالهای اخیر نرخ بیکاری استان روند روبه کاهشی داشته اما فاصله نرخ بیکاری استان در مقایسه با میانگین کشوری همچنان قابل تامل است ،مهمترین عوامل بوجود آورنده بحـران بیـکاری در استـان طـی سالهای اخیر دست خوش مسائلی از قبیل خشکسالی های پی در پی و فقر ناشی از آن میباشد که باعث از بین رفتن دامداری و کشاورزی و نخلستانها شده وهمچنین همسایگی با کشور افغانستان و حضور بالای مهاجرین این کشـورکـه بیشترین مشاغل فنی وحرفه ای استان را درحد قابل ملاحظه ای اشتغال نموده اند و مـوارد از قبیل پایین بودن سطح سواد ومهارت فنی بیکاران ، ناکافی بودن سرمایه گذاری دولت جهت اجرای طرحهای اشتغالزا با توجه به وسعت پراکندگی استان ، عدم برنامه ریزی دقیق سرمایه گذاران در اجرای بسیاری از طرحهایی که عمدتاً پس از مدتی بدلایل مختلف ازجمله سوء مدیریت، نداشتن تجربه و عدم وجود مواد اولیه در منطقه ، دوری از مراکز صنعتی کشور عدم بازار فروش مناسب ، کمبودنقدینگی منجر به راکدماندن طرح و از بین رفتن سرمایه در منطقه میگردد با مشکل مواجه می شوند .
 پیشنهادات استان سیستان وبلوچستان درزمینه اشتغال :
 سیاستهای اقتصادی طراحی شده برنامه سوم توسعه ، مشکل بیکاری مناطق محروم و به ویژه استان سیستان وبلوچستان را حل نکرده است.
 -لازم اسـت مسئولان سیاسی و اقتصادی استان ، درصدد اخذ امتیازهای ویژه دولتی و سرمایه گذاری های دولتی در استان باشند و در این راستا فقط توجیه اقتصادی طرحها را مدنظر قرار ندهند ، بلکه معیار فوریت و ضرورت های سیاسی -اجتماعی -فرهنگی منطقه را در ارزیابی طرحها مدنظر قراردهند تا نتیجه چنین تفکری موجب اشتغال افراد در طرحهای تجاری ، صنعتی و کشاورزی گردد .
 -استان سیستان وبلوچستان با توجه به شرایط جغرافیایی خاص خود و داشتن مرزهای آبی و زمینی با کشورهای همسایه و داشتن سابقه دیرین تجاری، از مزیت های نسبی مطلوبی در زمینه بازرگانی برخوردار است که می تواند باراصلی اشتغال را به دوش بکشد ، سازماندهی مطلوب منطقه آزاد تجاری چابهار وصنایع مرتبط با آن ، افزایش سقف مبادلات بازارچه های مرزی وقانونمندنمودن فعالیتهای تجاری مرزی و تبدیل بازارچه های مرزی زابل به منطقه ویژه اقتصادی با توجه به شرایط منحصربه فردی که دارد ، علاوه بر آثارمختلف اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی می تواند در جذب بیکاران نقش عمده ای را ایفاء نماید و در پردازش کالای تولیدی صادراتی کمک موثری به توسعه صادرات غیرنفتی نماید که این امر سبب تقویت بخش صنعت استان و ایجاد فرصت های شغلی نیز خواهد گردید .

-افزایش اطلاعات سرمایه گذاران از قابلیت ها و امکانات استان ، می تواندباعث افزایش سرمایه گـذاری و تقاضـای نیـروی کـار گردد ، لذا ایجاد مراکز تحقیقات و مطالعات و اطلاع رسانی استانی می تواند در این زمینه نقش بسیارمهمی ایفاء نماید.
 - توجه جدی به ساماندهی افغانها و فراهم نمودن زمینه های برگشت آنها به کشورشان گام دیگری در جهت حل مشکل بیکاری استان خواهد بود . زیرا امروزه حدود 3 میلیون افغانی در ایران حضور دارند که این رقم معادل کل بیکاران ایران می باشد ، بنابراین اتخاذ تدابیر مناسب در این زمینه نیز می تواند راهگشای مشکل بیکاری باشد .
 - معرفی جاذبه های گردشگری استان ، بویژه آثار باستانی منحصر به فرد سیستان در جهان و فراهم نمودن شرایط لازم برای جذب توریست ، می تواند سهم مؤثری در ایجاد فرصتهای شغلی مربوط به جهانگردی داشته باشد ، ایجاد مراکز سرویس دهی وخدمات رسانی در مناطق قطب گردشگری  ، استفاده بیشتر از توان توریستی چابهار و سایر آثار باستانی بلوچستان به همراه تأمین امنیت ، می توانند هزاران فرصت شغلی جدید را در استان فراهم سازند .
 و در پایان اگر از این سرمایه های انسانی در راستای توسعه پایدار استان سیستان و بلوچستان استفاده کاربردی  فارغ از شعارهای سیاسی صورت نگیرد بطور حتم بسیاری از فرصت های طلائی امروز به تهدیدات جدی مبدل خواهد شد که بزرگان گفته اند پیشگیری بهتر از درمان است...